«برای نشاندادن محبت خود نسبت به خدا و همسایهمان به چیزهای بزرگ نیاز نداریم. آنچه با عشق و علاقه انجام میدهیم قربانی ما را در حضور خدا مبارک میسازد.» مادر ترزا
«پدر آسمانی، مرا بر طبق ارادهٔ خودت و برای پیشبرد کار خودت به کار ببر تا همیشه و همه جا صدای تو را وقتی با من سخن میگویی بشنوم.» جنیفر لای یانگز
«بهترین روش برای تأثیرگذاشتن بر زندگی دیگران این است که محبت خدا را در زندگی خودمان پذیرفته باشیم. وقتی نور باشیم آنگاه میتوانیم بر هر شخص و هر چیزی بتابیم.» ماریانه ویلیامسون
چرا ما اینقدر به رقابتهای سالم علاقهمندیم؟ بهعنوان یک جامعه، کمترین چیزی که میتوان گفت این است که ما مهرههای ورزشی هستیم. گویا ما اساساً متولد شدهایم که رقابت کنیم حال چه در ورزشهای بدنی و چه در انواع بازیهای الکترونیکی که بستگی به سنوسال ما دارد. ما همچنین از چهرههای موفق ورزشی بت میسازیم و آنها را به حد پرستش دوست داریم، درحالیکه برخی از آنها در عرصهٔ رقابتهای تجاری، ناسالم و خودخواهانهٔ امروزی قهرمانان ارزشمندی نیستند. با وجود این، هنوز هم به امید پیروزی تیم محبوب خودمان تا جایی که بتوانیم فریادهای تشویقآمیز سر میدهیم. اما اکنون بیایید به بازی بزرگتری بهنام «زندگی» توجه کنیم.
ما فکر میکنیم این بازی دائمی است و پایان ندارد. دوست داریم سالهای گذشته را دوران تمرین و کسب آمادگی حساب کنیم، چون معتقدیم که این بازی فعلاً وارد مرحلهٔ جدی نمیشود و ما وقت کافی داریم. بهعلاوه، مگر ما در این بازی زمان استراحت کوتاه نداریم که اگر استراتژی حریف بهتر از ما بود بتوانیم نقشهٔ بازی را تغییر بدهیم؟ بسیاری از ما در حین اینکه بزرگتر میشویم، بیشتر تمایل پیدا میکنیم که از مسائل مختلف سر در بیاوریم، اما اگر فکر کنیم که برای جبران تمام آنچه که در طول بازی زندگی انجام دادهایم همیشه یک فرصت دوباره یا یک بازی مجدد وجود دارد، خودمان را فریب دادهایم. گاهی اوقات هیچ فرصت مجددی وجود ندارد. همهٔ ما کسانی را میشناسیم که بهعنوان یک بازندهٔ بزرگ همه چیز خود را از دست دادهاند. باید از خواب و خیال بیدار شویم و بهسوی واقعیت برگردیم. حال ببینیم آنچه گفتیم چه ارتباطی به مسیحیان دارد؟ آیا برای کسانی که در دنیا هستند، ولی به دنیا تعلق ندارند قوانین متفاوتی وجود دارد؟ چطور باید در این بازی شرکت کنیم؟