بند ۱
آه ای شبان نیکو بیا
ما گوسفندان مرتع تو
ما را ببر نزد چشمهها
ما را تو شبانی بنما
ما را ببر نزد چشمهها
ما را تو شبانی بنما
بند ۲
گوسفند گمراهی من بودم
در بیابان سرگردان بودم
آنگه صدایت بشنیدم
به سویت شتابان دویدم
آنگه صدایت بشنیدم
به سویت شتابان دویدم
بند ۳
زین پس در حضور تو شادم
از هیچ چیز و هیچکس نترسم
چون تو عیسی شبان منی
مرا از خطر میرهانی
چون تو عیسی شبان منی
مرا از خطر میرهانی