در نامۀ اول پطرس رسول (۱ : ۱۴)، مسیحیان «ابنای اطاعت» خوانده شدهاند (ترجمۀ قدیمی). اطاعت یکی از تعالیم بارزی است که در بسیاری از نوشتههای کتاب مقدس تکرار میشود. تکرار و تأکید بر یک تعلیم، نه تنها حاکی از اهمیت بالای آن در کتاب مقدس است، بلکه این خود اشارۀ بالقوهای به ماهیت دائمی آن است. سرانجام دائمی بودن یک تعلیم میتواند به این امر اشاره کند که سرچشمۀ آن در خدا قرار دارد. پس اطاعت صرفاً اجرای دستورات مافوق نیست، بلکه جلوهای مسلم از هویت یک شخص مسیحی است.
از طرفی، تعریف و تجربۀ انسان امروزی از مفهوم آزادیهای فردی، او را از بسیاری جهات در تقابل با برداشتهای سطحی از مفهوم اطاعت در کتاب مقدس قرار داده است. به همین خاطر درک این مفهوم بهعنوان یکی از صفات شاخص زندگی مسیحی، اهمیت زیادی در نگرش صحیح نسبت به تعامل و برخورد یک مسیحی با واحدهای مختلف اجتماعی دارد. شاید اشاره به یک تفاوت اساسی بین معنای اطاعت در عهد جدید و معنای عام آن در اینجا کافی باشد، چرا که این مفهوم در قسمتهای مختلف کتاب مقدس با مقاصد متفاوتی بهکار رفته است و پرداختن به این معانی و مقاصد در حوصلۀ این مقاله نیست.
اطاعت مورد نظر در عهد جدید، دارای دو ویژگی بسیار مهم است که معنای آن را از برداشت عام آن متفاوت میکند، «داوطلبانه» و «آگاهانه» بودن. این درست برعکس باور عمومی در این مورد است که غالباً آن را اجباری و کورکورانه قلمداد میکند (مفهومی نظامی). اطاعت اجباری و کورکورانه نه تنها منظور نظر نویسندگان عهد جدید نبوده است، بلکه این نوع اطاعت، کاملاً با روح تعالیم عهد جدید مغایرت دارد و حتی میتواند به ناخشنودی خدا بینجامد. بهخصوص جنبۀ کورکورانۀ آن که قوای فکری انسان را بهعنوان عطای خدا، بلا استفاده میگذارد. توصیۀ پولس رسول به افراد مختلف، بُعدی «متفاوت» و «الهی» از موضوع اطاعت در کاربرد مسیحی را آشکار میکند. بُعدی که بهخاطر دارا بودن این دو خصیصه -داوطلبانه و آگاهانه- باعث خشنودی خدا و احترام به او میشود. برای نمونه او در رساله خود به کولسیان به فرزندان مسیحی میگوید: « ای فرزندان، والدین خود را در هر امری اطاعت کنید، زیرا این خداوند را خشنود میسازد» (کولسیان ۳ : ۲۰). و در ادامه به غلامان میگوید: «ای غلامان، اربابان زمینی خویش را در هر امری اطاعت کنید، نه فقط آنگاه که مراقب شما هستند و یا برای جلب توجهشان، بلکه با اخلاص قلبی و به احترام خداوند مطیع باشید» (کولسیان ۳ : ۲۲). پولس برای جلوگیری از هر سوء استفاده و یا برداشت اشتباه از سخنانش، بلافاصله رفتار مناسب والدین و اربابان مسیحی را به آنها گوشزد میکند. بدین ترتیب، اطاعت مسیحی از دستور یک مافوق به زیردست خارج شده، به یک عکسالعمل که از درون شخص نشأت میگیرد، تبدیل میشود.
داوطلبانه و اختیاری بودن اطاعت، حکایت از مسئولانه بودن آن دارد. این مسئولیت به او گوشزد میکند که برای اطاعت مورد نظر خدا، او نیاز به تفکر و تأمل بر روی موقعیتهای پیشرو دارد. احترام به خدا و خشنود ساختن او، اصلی سازش ناپذیر در تصمیم گیریهای شخص مسیحی است. بدین ترتیب، هرگونه اطاعت از انسانهای دیگر که این اصل را بهطور کامل مورد توجه قرار ندهد، اطاعتی غیر مسیحی است. رشد دائمی در حکمت الهی، باید در مرکز توجه یک زندگی مسیحی قرار گیرد تا منافع پادشاهی خدا بر منافع شخصی و درخواستها و فشارهای این جهان تقدم بیابد. در انجیل متی ۲۱:۲۸-۳۲، عیسی مثلی را در مورد دو پسر میآورد که یکی از آنها از درخواست پدر خود برای کار در تاکستان امتناع میورزد ولی پس از آن تغییر عقیده میدهد و به تاکستان میرود. پسر دوم به درخواست پدر خود فوراً لبیک میگوید، ولی برخلاف قول خود به تاکستان نمیرود. صرفنظر از مقصود اولیه، این مثل حاوی حقیقت جانبی دیگری است که با هدف این نوشتار سازگار است. اطاعت مسیحی، رابطهای مستقیم با قوای فکری و قوۀ تجزیه و تحلیل اشخاص دارد. قبول مسئولیت، بدون تفکر، میتواند به عدم انجام آن مسئولیت منجر شود. درحالیکه تأمل و حتی عدم پذیرش سریع مسئولیت در قدم اول، فرصت تفکر بیشتری را برای شخص ایجاد میکند تا به معیارهای درونی شخصیت خود رجوع کند و در نتیجه به تصمیم و یا درخواست صحیح با طیب خاطر تن بسپارد.
بدین ترتیب، اطاعت و تسلیم به مافوق، از حالت یک دستور از بالا به پایین خارج شده و به فضیلتی درونی تبدیل میشود. فضیلتی که ناشی از هویت الهی شخص مسیحی است، و نمونۀ کامل آن در اطاعت مسیح از پدر متجلی شده است (فیلیپیان ۲ : ۶-۸).
چه رابطهای بین اطاعت مورد نظر کتاب مقدس و وفاداری وجود دارد؟ از شما دعوت میکنم که در این مورد تفکر کنید.