چه عواملی بستر شکلگیری خیانت را مهیا میکنند؟ برای دانستن جواب، قسمت قبل را مطالعه کنید.
عوامل شکلگیری خیانت
دروغ شاخدار: «خیانت برای ازدواج مفید است.»
کوتاهیها: یکی از طرفین، یا هر دو طرف، کاری را که باعث پیشرفت و کامیابی در ازدواج میشود دریغ میکنند. آنها یا رازهای یک ازدواج شاد را فرا نگرفتهاند؛ یا به چیزهایی که میدانند، عمل نکردهاند. سپس، کمبودهای ارتباطی، عاطفی، احترام و چیزهای دیگری از این دست، منجر میشوند به…
ناامیدی: ناامیدی شاید به ناگهان ظاهر نشود و فرد هنوز به بهبود اوضاع امید داشته باشد، اما هنگامی که تغییری حاصل نمیشود، فرسودگی هرچه بیشتری وجود او را فرا میگیرد که به مرور تبدیل میشود به…
خشم: فرد به خود میگوید: «من این همه فداکاری کردم و در عوض هیچ چیز از او نگرفتم. من سزاوار چنین رفتاری نیستم. من هم نیازهایی دارم.» هرچه این خشم درونی بیشتر ادامه پیدا کند، احتمال بیشتر هست برای تبدیل آن به…
پسکشیدن: یکی از زوجین یا هر دو، خود را از نظر عاطفی پس میکشند. با ازدسترفتن صمیمیت، فرد ممکن است به کار یا رسیدگی به مسائل فرزندان پناه ببرد. پسکشیدن به این شکل توجیه میشود: «وقتی اینقدر ناراحتم، نمیخواهم نزدیکت باشم.» بعد، پس کشیدن تبدیل میشود به…
آسیبپذیری: بهرغم زندگیکردن زیر یک سقف و حتی خوابیدن در یک رختخواب، تنهایی به آرامی وجود فرد را فرا میگیرد. این وضعیت میتواند برای مدت طولانی ادامه یابد، اما همسری که تنها میماند، فردی آسیبپذیر میشود.
چگونگی شکلگیری خیانتها
جذابیت: هر انسانی، کسی را میشناسد که در نظرش ظاهر، توانایی یا شخصیتی پسندیده دارد. این کاملاً عادی و سالم است و در اکثر موارد در همین حد باقی میماند. اما اگر این پسندیدگیها تأثیری احساسی یا جسمی بگذارند و شخص بهجای فراموشکردنشان اجازه دهد به مزاقش خوش بیایند، بُعد جدیدی از ماجرا ظاهر خواهد شد: «به من توجه کرد…»، «قدر مرا میداند…»، «کلی با هم میخندیم…»، «میتوانیم در مورد هر چیزی صحبت کنیم…»، « یک صمیمت خاصی بین ما هست.» این جاذبه (که میتواند بین دو جنس مخالف یا موافق اتفاق بیفتد)، به مرور رشد کرده، با چیزی مثل «عاشق شدن که دست خود آدم نیست» توجیه میشود.
توجیه عقلانی: «من که نمیتوانم جلوی احساسم را بگیرم. این احساسات گرم و فوقالعاده که نمیتوانند غلط باشند.» هر انسان بالغ و هوشمندی میداند که حس گرم درونی به هیچ وجه راهنمای قابل اعتمادی نیست، البته مگر اینکه متعلق به خود شما باشد! «ما چه دوستان خوبی هستیم. تازه، بعد از این همه بدرفتاری، من حق دارم به خودم استراحتی بدهم.» «کسی که نمیداند، پس کسی هم صدمه نخواهد دید. خودم اجازه نمیدهم زیادهروی کنم.» این نوع تفکرات که جاذبههای در حال رشد را توجیه میکنند، میتوانند چیزهای دیگری را هم توجیه کنند، از جمله…
خیالپردازی: کمکم رؤیاپردازیهایی در مورد صمیمیت و مهربانی شکل میگیرند. آن دیگری که در ابتدا شوالیهای رمانتیک، محترم و سوار بر اسب سفید بود، تبدیل به معشوقی مقاومتناپذیر میشود که دل خانم را برده است. یا دختر زیبایی است که مانند حوریان سرشار از تمناهای سیرناشدنی جنسی است. در این زمان است که غدد، کنترل مغز فرد را در دست میگیرند و دو طرف هیچ عیب و ایرادی در یکدیگر نمیبینند. صد البته که تمام این چیزهای هیجانانگیز، نشئهکننده و شاعرانه، مزخرفاتی بیش نیستند. جهان رؤیا، جهان واقعیِ پر از سروصدا، ترافیک، کارهای منزل، قبضها و مسئولیتها، یعنی چیزهایی که محک عشق واقعیاند، نیست. درستبودن این گفتۀ قدیمی که «افکار، پدر کردارند» وقتی ثابت میشود که این خیالپردازیها منجر شوند به…
سروکار داشتن: حال شخص، چه با فکر قبلی چه بدون آن، از خطوط قرمز عبور میکند. ظاهر او تغییر میکند، کلماتی رد و بدل میشوند، لمسی اتفاق میافتد، یک آغوش، یک بوسه و بعد، دیگر راه درازی تا رابطۀ جنسی باقی نمانده است. با ادامۀ این رابطه، احساس شرم و گناه کم شده و حرارت این رابطه میتواند چنان تند باشد که عشق همسر در مقابل آن دیگر به چشم نیاید. اما ماندن در چنین رابطهای سخت است، مگر اینکه مسئلهای وجود داشته باشد به نام…
پنهانکاری: در ابتدای ماجرا، فقط به پنهانکاری نیاز بود، اما ناگهان کار به جایی میرسد که برای پنهانکاری لازم است دروغهایی گفته شود. بعد هم یک دروغ دیگر برای پوشاندن دروغ نخست. برای این فرد، اعتراف به حقیقت غیرقابلتصور است و در نتیجه، دروغگفتن منطقی بهنظر میرسد. در پایان نیز دروغگفتن بسیار آسان میشود با این توجیه که: «هیچکس نباید این را بداند، چون همسرم چنان صدمه میبیند و عصبانی میشود که ما مجبور میشویم دست از رابطهمان برداریم.» در این مرحله است که فریبکاری تبدیل به امری عادی میشود. طیکردن مسیر خیانت میتواند چند روز، چند ماه، یا حتی چند سال به طول بینجامد.