در کتاب مقدس، زمانها و شرایطی وجود دارند که در آنها بهنوعی احساس و عاطفهٔ خدا را تجربه میکنیم. گاه این عاطفه در وضعیت صلح نمایان میشود، و گاه در وضعیت جنگ. اما آنچه که هست، مواجهشدن با فضایی است که در آن مستقیماً از جانب خدا، یا توسط کلامش و یا بهواسطهٔ انبیا، با احساس خدا و عاطفهٔ او روبهرو میشویم.
داستان نوح، حکایت یکی از دورانهایی است که انسان آنقدر دست به شرارت میزند که بر اساس قوانینی که خدا بر خلقت حکمفرما کرده بود، قرار بر این میشود که انسانهای آن دوران مجازات شوند، مجازاتی که به معنای نابودی نسل بشر بوده است. این داستان در فصل ششم از کتاب پیدایش آمده است.
اما درست در همین نقطه که انسان مستحق مجازات است، خدا آن را با دلی محزون -نسبت به کارهای انسان- بر او اِعمال میکند. یعنی اینطور نیست که خدا را در نقشی ببینیم که این مجازات را با احساسی ناشی از سختدلی به اجرا بگذارد و مانند پادشاهی زمینی، ناسپاسان و خائنین به قلمرو خودش را مجازات کند، بلکه برعکس، دقیقاً در لابهلای آیههای کتاب مقدس است که ما با عشق و عاطفهٔ خدا نسبت به همان کسانی که مجازاتشان میکند، روبهرو میشویم. این بیانگر احساسی شکوهمند و حتی تا قدری غیرقابل وصف است. کتاب مقدس میگوید: «در دل خود محزون گشت» پیدایش ۶: ۶.
این غمگینبودن و حُزن خدا، بیانگر این است که او از اجرای مجازات شادمان نیست، بلکه این مجازات، براساس قوانین هستی، عکسالعملی به رفتارهای شرارتآمیز انسان است.
در لابهلای صفحات کتاب مقدس، بارها مشاهده میکنیم که خدا منتظر فقط یک دستاویز کوچک است تا انسان را مورد ملاطفت خویش قرار دهد؛ زیرا او حقیقتاً انسان را دوست دارد.
وقتی که خدا انسانها را مجازات میکند، از بین آنها تنها نوح و خانوادهاش نجات مییابند. هنگامی که کشتی نوح بالاخره پس از طی مسافتی طولانی و روزهای بسیار به خشکی مینشیند، او در آنجا برای خداوند مذبحی میسازد. کلام خدا دراینباره چنین میگوید: «آنگاه نوح مذبحی برای خداوند بنا کرد و از همهٔ چهارپایان طاهر و از همهٔ پرندگان طاهر گرفته، قربانیهای تمامسوز بر مذبح تقدیم کرد. و رایحهٔ خوشایند به مشام خداوند رسید و خداوند در دل خود گفت: “دیگر هرگز زمین را به سبب انسان لعنت نخواهم کرد، هر چند که نیت دل انسان از جوانی بد است.”»
طبق آداب جهان باستان، برپاکردن مذبح یا قربانگاه، روشی بوده است که انسان به وسیلهٔ آن نیایش کرده، نزدیکبودن خود به خدا را در یک مراسم اعلام میکرده است.
این عمل نوح که برای خشنودکردن خداوند بود، مورد قبول خدا قرار گرفت. گوییا عطر برآمده از دود قربانگاه، مشام خدا را خوش میآید. البته ما میدانیم خدا انسان نیست که دارای حس بوییدن باشد، بلکه کلام خدا، التفات و توجه خدا نسبت به انسان را با این کلمات ملموس و آشنا برای ما بیان میکند.
اینجاست که خدا مقرر میکند دیگر همهٔ انسانها را به اینگونه مجازات نکند و چنان باشد که شفقت او بر ایشان پایدار بماند.
حالا هم همینطور است، فیض خدا مانند چتری است که بالای سر همهٔ انسانها قرار گرفته تا ایشان را توسط شرارتهای عظیم و مهیبشان، به مانند دوران نوح نابود نسازد. خداوند همیشه منتظر شنیدن بوی خوشی است که از توبه و بازگشت یک انسان خطاکار به مشام او میرسد.