تا همین اواخر، روابط میان مسیحیان، مسلمانان و پیروان سایر مذاهب، از همسویی و هماهنگی بیشتری در سوریه تا سایر نقاط خاورمیانه برخوردار بود. چنین هماهنگیای دیگر از این شهر رخت بربسته (و شمار جوامع مسیحی کهن در سوریه بهشدت کاهش یافته است) و خودِ دمشق نیز که زمانی جزو شهرهای زیبا به شمار میآمد، ویرانیِ هولناکی را تجربه کرده است. با این حال، بعید به نظر میرسد که به این زودیها، «دمشق دیگر شهری نخواهد بود». این امر سبب نشده که برخی پژوهشگرانِ نبوتهای کتاب عهد قدیم، دست از این ادعا بردارند که فصل هفدهم کتاب اشعیا در گذشته جامۀ عمل پوشیده است. آنچه عیان است، اینست که اشعیا به مسائل دورۀ خودش توجه خیلی بیشتری داشته تا به رویدادهایی که قرار بود حدود ۳۰۰۰ سال بعد از خودش رخ دهند.
ویرانی دمشق و نیز مملکت شمالیِ اسرائیل (همان افرایم)، در این نبوت به یکدیگر پیوند خوردهاند. دمشق در سال ۷۳۲ پیش از میلاد به تصرف آشوریان درآمد و مملکت شمالی ده سال بعد از آن، یعنی در سال ۷۲۲ پیش از میلاد.
با تمام این اوصاف، نمیتوانیم این قسمت را بدون اینکه به دمشقِ امروزی بیندیشیم، بخوانیم. مدتی پیش، شنیدم که یک زوج جوان در این شهر، بهخاطر تولد فرزند اول خود شادی کردند. مرد خانواده میگفت که با وجود شرایط نامناسب، در آن شهر خواهند ماند، زیرا فرزندشان نشانهای است از امید برای مملکتشان و برای ایمانشان به عیسای مسیح. چنین اعتمادی به نتیجهای مثبت برای دمشق، الهامبخشترین شاهدِ نبوتی را برای روزگار ما ارائه میدهد. پس جای تعجب نیست که ولادت یک طفل در سرزمینی اشغالشده، میتوانست اینقدر مهم و پر مفهوم باشد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
اشعیا، فصل ۱۷
خداوند گفت: «دمشق دیگر یک شهر نخواهد بود. آن به تودهای ویران، بدل خواهد شد. شهرهای سوریه برای همیشه متروک خواهند ماند. آنها چراگاههای گاوان و گوسفندان میشوند و کسی نیست که آنها را بیرون کند. اسرائیل، بیدفاع خواهد بود و دمشق استقلال خود را از دست میدهد. آنهایی که در سوریه زنده میمانند، مانند مردم اسرائیل شرمسار خواهند بود. من، خدای متعال چنین گفتهام.» خداوند گفت: «روزی میآید که عظمت اسرائیل به انتها خواهد رسید و ثروتش به فقر مبدّل خواهد شد. اسرائیل مثل مزرعهای خواهد شد که غلّهاش را درو کرده باشند و مثل دشت رفائیم بعد از برداشت محصول، لخت خواهد بود. فقط تعداد کمی زنده میمانند، و اسرائیل مانند درخت زیتونی خواهد بود که زیتونهای آن را چیده باشند و فقط دو یا سه تا زیتون در شاخههای بالا، و چند عدد در شاخههای پایینی آن، هنوز باقیمانده باشد. من، خداوند، خدای اسرائیل این را گفتهام.» وقتی آن روز برسد، مردم برای کمک به سوی آفریدگار خود، خدای قدّوس اسرائیل روی میآورند. دیگر آنها به قربانگاههایی که به دست خود ساختهاند توکّل نخواهند کرد و اعتمادی به ساختههای دست خود -مثل شمایل الههٔ اشره و جایگاه سوزاندن بخورها- نخواهند داشت. وقتی آن روز برسد، شهرهای مستحکم ایشان متروک و ویران خواهند شد، مثل وقتی که مردم شهرهای حویان و اموریان در مقابل قوم اسرائیل شهرهای خود را ترک و فرار کردند. ای اسرائیل، خدایی را که تو را نجات میدهد و از تو مثل صخرهٔ محکم حمایت میکند فراموش کردهای. در عوض برای خود باغچههای مقدّس ساختهای تا خدایان بیگانگان را پرستش کنی. امّا حتّی اگر گیاهان جوانه بزنند و شکوفه بدهند، در همان صبحگاهی که آنها را کاشتی، هیچ محصولی برایت به بار نخواهند آورد. نصیب تو فقط زحمت و درد بیدرمان خواهد بود. ملّتهای قوی در تب و تابند و با صدایی شبیه به امواج دریا نعره میکشند. ملّتها مانند امواج خروشان پیش میروند، امّا خداوند آنها را تنبیه میکند و آنها عقبنشینی میکنند. آنها مثل گرد و خاکی در دامنهٔ یک کوه یا کاهی در برابر گردباد به اطراف پراکنده میشوند. آنها هنگام غروب موجب وحشت هستند امّا در صبح اثری از آنها نیست. این است سرنوشت کسانیکه سرزمین ما را غارت میکند.'
مزمورهای ۹۷، ۹۸ و ۱۰۰
خداوند سلطنت میکند، پس زمین شادی کند و جزیرهها مسرور گردند. ابرها و تاریکی او را احاطه کردهاند. سلطنت او بر عدالت و انصاف استوار است. آتش، پیشاپیش او حرکت میکند و تمام دشمنانش را از هرسو میسوزاند. برقهایش جهان را روشن میکند و زمین آن را میبیند و میلرزد. کوهها در مقابل خداوند سراسر زمین، مانند موم آب میشوند. آسمانها عدالت او را اعلام میکنند و همهٔ اقوام جهان جلال او را مشاهده میکنند. تمام بتپرستان شرمنده میشوند. ای تمامی خدایان، در مقابل خداوند زانو بزنید. ای خداوند، بهخاطر داوریهای تو مردم صهیون شادمان هستند و اهالی یهودا شادی میکنند. زیرا تو ای خداوند متعال، فرمانروای سراسر زمین و بالاتر از تمام خدایان هستی. خداوند آنانی را که از شرارت نفرت دارند، دوست میدارد. او جان مؤمنین خود را حفظ میکند و آنها را از دست شریر نجات میدهد. نور خدا بر مردمان صالح میتابد و شادمانی نصیب نیکوکاران میگردد. شما ای نیکوکاران، بهخاطر آنچه خدای مقدّس انجام داده است، شادی نمایید. کارهای خداوند را به یاد آورید و او را شکر نمایید.'
'برای خداوند سرودی تازه بسرایید، زیرا او کارهای شگفتانگیز انجام داده است، او با قدرت بازوی مقدّس خود پیروز شده است. خداوند پیروزی خود را اعلام کرد و قدرت نجات بخش خود را به سایر ملل نشان داد. او با صداقت و محبّت پایدار خود به قولی که به قوم اسرائیل داده بود وفا کرد و تمام مردم جهان، پیروزی خدای ما را مشاهده کردند. ای ساکنان زمین، با شادی برای خداوند سرود بخوانید، با سرودهای خود و آواز شادی او را بپرستید. خداوند را با بربط و سرود ستایش کنید. شیپور و سُرنا را به صدا درآورید و با فریاد شادی برای خداوند، پادشاه ما بسرایید. دریا و هرچه در آن است، جهان و ساکنان آن به جوش و خروش آیند. ای رودخانهها دست بزنید و ای کوهها، در حضور خداوند، با شادی آواز بخوانید، زیرا او برای فرمانروایی جهان میآید و جهان را با عدالت و انصاف داوری خواهد کرد.'
'ای مردم جهان، برای خداوند آواز شادی بخوانید. خداوند را با شادی پرستش کنید، با سرودهای نشاطانگیز به حضور او بیایید. بدانید که خداوند، خداست. او ما را آفرید و ما متعلّق به او هستیم. ما قوم او و گوسفندان چراگاه او میباشیم. با شکرگزاری به درگاه او بیایید و در صحنهای او، او را بپرستید، او را شکر کنید و نام او را بستایید. زیرا او خدای مهربان است و محبّت پایدار و وفاداری او تا ابد استوار است.'
متی ۹:۳۵ تا ۱۰:۱۵
عیسی در تمام شهرها و روستاها میگشت و در کنیسهها تعلیم میداد و مژدهٔ پادشاهی خدا را اعلام میکرد و هر نوع ناخوشی و بیماری را شفا میداد. وقتی او جمعیّت زیادی را دید، دلش به حال آنها سوخت زیرا آنان مانند گوسفندان بدون شبان پریشان حال و درمانده بودند. پس به شاگردان خود گفت: «در حقیقت محصول فراوان است ولی کارگر کم. بنابراین شما باید از صاحب محصول درخواست نمایید تا کارگرانی برای جمعآوری محصول خود بفرستد.»''عیسی دوازده حواری را نزد خود خواند و به آنان قدرت داد تا ارواح پلید را بیرون کنند و هر نوع بیماری و مرض را شفا بخشند. این است اسامی آن دوازده رسول: اول شمعون معروف به پطرس و برادرش اندریاس، یعقوب فرزند زبدی و برادرش یوحنا، فیلیپُس و برتولما، توما و متای باجگیر، یعقوب پسر حلفی و تدی، شمعون غیور و یهودای اسخریوطی که عیسی را به دست دشمنان تسلیم کرد. عیسی این دوازده نفر را به مأموریت فرستاده به آنها گفت: «از سرزمینهای غیر یهود عبور نکنید و به هیچیک از شهرهای سامریان وارد نشوید، بلکه نزد گوسفندان گمشدهٔ قوم اسرائیل بروید بیماران را شفا دهید، مردگان را زنده کنید، جذامیان را پاک سازید و دیوها را بیرون کنید. مُفت یافتهاید، مُفت بدهید. و در بین راه اعلام کنید که پادشاهی آسمان نزدیک است. و کولهبار یا پیراهن اضافی و کفش و چوبدستی برندارید، چون کارگر مستحق معاش خود میباشد. برای سفر، طلا و نقره و مس با خود نبرید. «به هر شهر و روستایی که وارد میشوید دنبال کسی بگردید که شایسته باشد و تا زمانیکه در آنجا هستید در منزل او بمانید. وقتی به خانهای وارد میشوید سلام بگویید. اگر آن خانواده لایق آن باشد سلام شما بر آنها قرار میگیرد و اگر شایسته نباشد، سلام شما به خودتان برمیگردد. اگر کسی شما را نپذیرد و یا به آنچه میگویید گوش ندهد، وقتیکه آن خانه یا آن شهر را ترک میکنید، گرد و خاک آن را از پای خود بتکانید. بدانید که در روز قیامت حالت سدوم و غموره از آن شهر بهتر خواهد بود. '