نان روزانه

کلام امروز: اعمال ۶ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمورهای ۱۳ و ۳۱:‏۱‏-۸ارمیا ۲۶:‏۱۲‏-۱۵

دیروز با تولد عیسی شاهدِ گذار از عهد‌عتیق به عهدجدید بودیم. امروز با خواندن حوادثی که به تغییر پولس، رسول غیر یهودیان منجر شد، شاهد گذاری دیگر و تولدی دیگریم که با استیفان آغاز می‌شود.
اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، ماجرا با درگیری و قیل و قال آغاز می‌شود. نمی‌دانم دانستن اینکه نخستین پیروان عیسی با هم درگیر شدند، مایۀ آرامش است یا نومیدکننده. این ماجرا بارها پیش آمد و موضوع اغلب پول بود؛ ماجرای کنونی، مشاجره بر سر تقسیم خزانۀ عمومی آغاز شد. نکتۀ جالب اینجاست که درگیری‌ها راه‌حلی مثبت پیدا شد، یعنی مأموریتْ دادن به استیفان به‌عنوان یکی از نخستین شماسان.

نام استیفان، در یونانی به معنی «تاج» است. استیفان تاج ایمان، فیض و اقتدار را بر سر نهاده بود. او شاهدی با صلابت بود. بی‌شک آنان که بزرگ‌ترین شاهدان انجیل‌اند، هدف بزرگ‌ترین تیرها نیز قرار می‌گیرند. برخی در برابر استیفان به شاهدان دروغین متوسل می‌شوند. بسیاری از الاهی‌دانان معتقدند که شائول تارسوسی قلب این دسیسه بود.

وقتی کشیشان در اتاق کار من می‌نشینند و به من می‌گویند که چه روزهای سختی داشته‌اند، لبخند می‌زنم؛ زیرا چنین سخنی اغلب به این معنی است که آنان درگیر خدمتی‌ هستند تحول‌آفرین. ما در برابر مخالفان چه می‌کنیم؟ مطمئناً نخست باید به‌دقت گوش دهیم و به هر رگه‌ای از حقیقت توجه کنیم. اگر معلوم شود که دلایل ناموجه است‌، با دلگرمی و ایمان به کار خود ادامه دهیم.

دعای امروز

ای پدر مهربان!
که به نخستین شهید، استیفان
فیض بخشیدی تا برای آنان که سنگسارش کردند دعا کند
عطا کن در تمام رنج‌هایی که برای حقیقت می‌کشیم
محبت کردن را بیاموزیم، حتی به دشمنان‌مان
و خواهان بخشش کسانی باشیم که مشتاق‌اند به ما آسیب بزنند،
با نگریستن به آسمان و کسی که برای ما مصلوب شد،
عیسای مسیح، شفیع و مدافع ما
که زنده است و با تو پادشاهی می‌کند
در اتحاد با روح‌القدس،
خدای واحد، از حال تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

اعمال ۶

در آن ایام که شمار شاگردان فزونی می‌یافت، یهودیانِ یونانی‌زبان از یهودیانِ عبرانی‌زبان گِلِه کردند که بیوه‌زنانِ ایشان از جیرۀ روزانۀ غذا بی‌بهره می‌مانند. پس آن دوازده رسول، جماعتِ شاگردان را فرا خواندند و گفتند: «شایسته نیست که ما برای غذا دادن به مردم، از خدمتِ کلام خدا غافل مانیم. پس ای برادران، از میان خود هفت تن نیک‌نام را که پر از روح و حکمت باشند برگزینید تا آنان را بر این کار بگماریم و ما خود را وقف دعا و خدمت کلام خواهیم کرد.» این سخن همگان را پسند آمد. پس استیفان را که مردی پر از ایمان و روح‌القدس بود، به اتفاق فیلیپُس، پْروخُروس، نیکانور، تیمون، پَرمیناس و نیکولائوس، که از یهودی‌شدگان اَنطاکیه بود، برگزیدند. این مردان را نزد رسولان حاضر کردند و رسولان دعا کرده، بر ایشان دست گذاشتند. پس نشر کلام خدا ادامه یافت و شمار شاگردان در اورشلیم به‌سرعت فزونی گرفت و جمعی کثیر از کاهنان نیز مطیع ایمان شدند. استیفان پر از فیض و قدرت بود و معجزات و آیات عظیم در میان قوم به ظهور می‌آورد. امّا تنی چند از اعضای کنیسه‌ای موسوم به ’کنیسۀ آزاد شدگان‘، که از یهودیان قیرَوان و اسکندریه و نیز شماری از اهالی کیلیکیه و آسیا بودند، با او به مجادله برخاستند. ولی در برابر حکمت و روحی که استیفان با آن سخن می‌گفت، یارای مقاومت نداشتند. پس تنی چند را مخفیانه برانگیختند تا بگویند: «ما شنیدیم که استیفان به موسی و خدا سخنان کفرآمیز می‌گفت.» آنها مردم و مشایخ و علمای دین را تحریک کردند و بر سر استیفان ریخته، او را گرفتند و به شورا بردند. چند شاهد دروغین نیز آوردند که می‌گفتند: «این شخص دمی از سخن‌گفتن بر‌ضد این مکان مقدّس و شریعت بازنمی‌ایستد. زیرا خود شنیدیم که می‌گفت عیسای ناصری این مکان را ویران خواهد کرد و رسومی را که موسی به ما سپرده است، تغییر خواهد داد.» در این هنگام، همۀ حاضرانِ در شورا به استیفان چشم دوختند و چهرۀ او را همچون چهرۀ فرشتگان دیدند.'

مزمورهای ۱۳ و ۳۱:‏۱‏-۸

تا به کی، خداوندا؟ آیا مرا تا ابد فراموش خواهی کرد؟ تا به کی روی خود را از من خواهی پوشانید؟ تا به کی با اندیشه‌هایم دست به گریبان باشم، و همۀ روز در دلم غم باشد؟ تا به کی دشمنم بر من سرافراز شود؟ ای یهوه خدای من، بر من نظر کن و اجابتم فرما. به چشمانم روشنایی بخش، مبادا به خواب مرگ بخسبم؛ مبادا دشمنم گوید: «بر او چیره شدم»، و خصمانم از تزلزلم شادمان شوند. و اما من، بر محبت تو توکل می‌دارم؛ دلم در نجات تو شادی خواهد کرد. برای خداوند خواهم سرایید، زیرا مرا سزای نیکو داده است.'


'در تو، خداوندا، پناه جُسته‌ام، مگذار هرگز سرافکنده شوم؛ در عدل خویش مرا خلاصی ده. گوش خویش به من فرا دار، و به‌زودی به رهایی‌ام بیا؛ برایم صخرۀ امنیت باش و دژِ استوار، تا نجاتم بخشی. براستی که صخره و دژ من تویی، پس به‌خاطر نام خود مرا هدایت و رهبری کن. مرا از دامی که در راه من گسترده‌اند، به در آر، چراکه تو پناهگاه منی. روح خود را به دست تو می‌سپارم؛ تو مرا فدیه کرده‌ای، ای یهوه خدای امین. مرا با پیروان بتهای بی‌ارزش کاری نیست؛ من بر خداوند توکل دارم. محبت تو مایۀ شادی و سرور من خواهد بود، زیرا که مصیبت مرا دیده‌ای و از تنگیهای جانم نیک آگاهی. مرا به دست دشمن نسپردی بلکه پاهایم را در جای وسیع بر پا داشتی. '

ارمیا ۲۶:‏۱۲‏-۱۵

پس اِرمیا خطاب به تمامی صاحبمنصبان و همۀ قوم چنین گفت: «خداوند مرا فرستاده است تا همۀ سخنانی را که شنیدید، بر ضد این خانه و بر ضد این شهر نبوّت کنم. پس حال راهها و کردار خود را اصلاح کنید و به آواز یهوه خدایتان گوش فرا دهید، تا خداوند از بلایی که بر شما فرموده است، منصرف شود. و اما من، اینک در دست شما هستم. هرآنچه در نظرتان نیکو و درست است، بر من روا دارید. اما یقین بدانید که با کشتن من، خون فرد بی‌گناهی را بر خویشتن و بر این شهر و ساکنانش وارد خواهید آورد، زیرا که براستی خداوند مرا نزد شما فرستاده تا تمامی این سخنان را به گوش شما برسانم.» '

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.