مسیحیان از تمام فرقهها و فرهنگها، جشنها و اعیاد بهخصوصی را در تقویمهای خود تعیین کرده و گرامی میدارند. برخی از این اعیاد، مثل کریسمس یا عید قیام، جشنهای مهمی هستند و مربوط به مهمترین وقایع زندگی مسیح میباشند. دیگر عیدها، میتوانند مختص یک فرقه، فرهنگ یا کلیسایی خاص باشند. در این سری مقالات، در تلاش خواهیم بود تا برخی از مشهورترین اعیاد (نه مهمترین عیدها از نظر الهیاتی!) و ویژگیهای آنها را بدون هرگونه جانبداری، بررسی کنیم.
در دنیای غرب، یکشنبۀ تثلیث و جشن پیکر مسیح، چهار روز با هم تفاوت دارند. یکشنبۀ تثلیث، یکشنبۀ بعد از پنتیکاست است و جشن پیکر مسیح نیز در پنجشنبۀ بعد از آن برگزار میشود. از آنجا که هر دو روز به تاریخ عید قیام وابستهاند، تاریخ آنها نیز متغیر خواهد بود. در حقیقت، جشن پیکر مسیح، آخرین عیدی است که تاریخ آن در تقویم کلیساهای غربی، وابسته به تاریخ عید قیام است. ریشۀ هر دو روز به قرون وسطی بازمیگردد و در نتیجه، تنها در کلیساهای غربی جشن گرفته میشوند. یکشنبۀ پنتیکاست در کلیساهای ارتدکس شرق، تحت عنوان «یکشنبۀ تثلیث» شناخته میشود و بازتاب این حقیقت است که پنتیکاست برای مسیحیان ارتدکس شرق، چیزی فراتر از جشن نزول روحالقدس است. این روز برای آنان، روز جشنگرفتن آموزۀ تثلیث است که حال دیگر بهطور کامل آشکار شده است.
ریشههای یکشنبۀ تثلیث را میتوان در اروپای شمالی قرون وسطی، یعنی در حدود سال ۸۰۰ میلادی و مخصوصاً در کشورهای آلمان، فرانسه، انگلستان و ایرلند یافت. این عید برای صدها سال جشنی محبوب در بین مسیحیان بود و کسی به آن اعتراضی نداشت، زیرا رازگاهان شخصی ایمانداران در این ایام، بر اهمیت تثلیث متمرکز بود. اما پاپها یکی بعد از دیگری جماعتها را این جشن برحذر داشتند، زیرا احساس کردند که تثلیث بهعنوان یکی از آموزههای کلیسا، نه واقعهای در زندگی عیسی یا مریم، هر یکشنبه بهنحوی در نمازنامۀ کلیسا به یاد آورده میشود؛ مانند عبارت «جلال بر پدر و پسر و روحالقدس». با اینحال، یکشنبۀ تثلیث بعد از قتل توماس بکت، محبوبیت هرچه بیشتری یافت، زیرا او در یکشنبۀ تثلیث سال ۱۱۶۲ میلادی، اسقف کانتربری شده بود. این عید در نهایت در سال ۱۳۳۴ میلادی توسط پاپ جان بیستودوم به رسمیت شناخته شد و اکنون نزد بیشتر کلیساهای سنتی غرب (چه کاتولیک رومی چه پروتستان) به رسمیت شناخته شده است. مراسم کلیسایی در یکشنبۀ تثلیث، اغلب شامل استفاده از اعتقادنامۀ آتاناسیوس میشود که تأکید خاصی بر تثلیث دارد و طی آن کشیشان جامههای سفید میپوشند. ایمانداران این روز را با خوردن غذاهای سهرنگ یا تزئین خانههای خود با نمادهای تثلیثی جشن میگیرند.
بر اساس مناسک عبادتیِ ساروم در قرن سیزدهم که در ابتدا در کلیسای جامع سالزبری در انگلستان برگزار میشد، یکشنبهها باید در نیمۀ دوم سال عبادی و بعد از یکشنیۀ تثلیث شمرده میشدند، نه از پنتیکاست. این رسم بعدها وارد کتابهای راهنمای مراسم نیز شد. معروفترین این کتابها، نمازنامۀ عام کلیسایی در قرن شانزدهم و پرستشنامۀ عام کلیسایی در قرن بیستم بود؛ یعنی دو کتاب از مهمترین آثار خدمتی در کلیسای انگلیکن. در کلیساهای انگلیکن، این دوران از سال عبادی را تحت عنوان «اوقات معمول» میشناسند.
قدمت جشن پیکر مسیح که اغلب در پنجشنبۀ بعد از یکشنبۀ تثلیث برگزار میشود (البته به جز زمانی که به نخستین یکشنبۀ بعد از عید تثلیث موکول میشود)، به سال ۱۲۰۸ میلادی بازمیگردد، یعنی زمانی که راهبهای بلژیکی به نام ژولیانا در رؤیا صفحهای سفیدرنگ دید که لکهای تیره بر آن دیده میشد. او به این باور رسید که آن صفحه، نقصی داشت؛ زیرا تقویم کلیسا روز مخصوصی را به مراسم عشای ربانی اختصاص نداده بود. با وجود آنکه این آئین در پنجشنبۀ ماتم، از قرنها پیش آغاز و به رسمیت شناخته شده بود، اما مسیحیان در قرون وسطی باور داشتند که این روز بهعنوان یک جشن شاد و همراه با شکرگزاری، بیش از حد به جمعۀ نیک نزدیک است. در نتیجه، پاپ اوربان چهارم در سال ۱۲۶۴ میلادی، رسماً اجازه داد این جشن جدید یعنی عید پیکر مسیح برگزار شود. بنابراین، این جشن تبدیل به یکی از تعطیلات ملی شد که با مراسم حرکت دستهجمعی، تئاتر، موسیقی و رقص همراه بود. نمایشهای انجیلی بهطور خاص در آن دوران محبوبیت خاصی پیدا کرده بودند. وجود روزهای طولانی باعث میشد تا امکان اجرای نمایشهای صحنههایی از داستانهای اناجیل در فضای باز فراهم شود. چنین جشنهایی هنوز هم در بخشهایی از جنوب اروپا و آمریکای لاتین برگزار میشوند. با اینحال، بعد از نهضت اصلاحات در قرن شانزدهم، این جشنها در شمال اروپا کمکم به فراموشی سپرده شدند. بیشتر اصلاحگران با پیروی از مارتین لوتر، باور داشتند که دیگر به انجام مراسم حرکت دستهجمعی به همراه عناصر عشای ربانی نیازی نیست. امروزه، بیشتر فرقههای پروتستان که تعلیم کلیسای کاتولیک رومی را مبنی بر تبدیل جوهری عناصر عشای ربانی رد میکنند، جشن پیکر مسیح را نیز برگزار نمیکنند. در نتیجه، بهطور کلی، این عید تنها در کلیسای کاتولیک رومی بهصورت یک جشن اصلی باقی مانده است. البته انگلیکنهای محافظهکار نیز در بین پروتستانها از این امر استثنا هستند.