در کتاب مقدس، زمانها و شرایطی وجود دارند که در آنها بهنوعی احساس و عاطفهٔ خدا را تجربه میکنیم. گاه این عاطفه در وضعیت صلح نمایان میشود، و گاه در وضعیت جنگ. اما آنچه که هست، مواجهشدن با فضایی است که در آن مستقیماً از جانب خدا، یا توسط کلامش و یا بهواسطهٔ انبیا، با احساس خدا و عاطفهٔ او روبهرو میشویم.
در فصل ۱۸ از کتاب پیدایش، با سکانسی پُرشکوه از نمایش عاطفه و التفات خدا نسبت به انسان روبهرو میشویم.
مردمان سدوم و عموره، انسانهایی بودند که تبهکاری و شرارت را به اوج خود رسانده بودند. کلام خدا در خصوص اعمال ایشان چنین میفرماید: «…و خطایای ایشان بسیار گران» ( پیدایش ۱۸: ۲۰). پس مجازات و نابودی این دو قوم حتمی بوده است، اما در کتاب مقدس ما با لحظاتی روبهرو میشویم که ابراهیم برای این مردمان شفاعت میکند، درحالیکه مردان خدا در حال عزیمت برای نابودی این دو قوم هستند.
این بخش از کلام خدا حاوی گفتگویی بین خداوند و ابراهیم است، گفتگویی که در آن ابراهیم از عدد ۵۰ شروع میکند و به خداوند میگوید که اگر در بین آن اقوام، ۵۰ نفر عادل یافت شود، آیا باز هم همهٔ آنها را نابود خواهد کرد؟ و پاسخ خداوند به وی این بود که اگر فقط ۵۰ نفر عادل در بین ایشان یافت شود، بهخاطر آنها همهٔ ایشان را خواهم بخشید.
سپس این گفتگو ادامه مییابد تا بدانجا که در نهایت، به عدد ۱۰ ختم میشود. یعنی خداوند به ابراهیم میگوید که اگر در بین ایشان حتی اگر ۱۰ نفر عادل وجود داشته باشد، بهخاطر آن ۱۰ نفر، از مجازات همهٔ آنها دست خواهد کشید.
این گفتگو چه چیزی را به ما نشان میدهد؟ آیا ابراهیم بیش از خدا برای مردمان دلسوز بوده است یا شفقت و رحم خداوند کمتر از ابراهیم بوده است؟
البته که چنین نیست، خدایی که کتاب مقدس به ما معرفی میکند، رحیم است و کثیرالاحسان (مزمور ۱۴۵: ۸). وقتی ما با مفهوم جلال خدا در عهد عتیق روبهرو شویم، متوجه میشویم که خدا به کسی اجازه نمیدهد در برابرش قرار بگیرد و در خصوص داوریهایش، او را به چالش بکشد. ابراهیم چنین کرد، او در برابر خداوند ایستاد و به نوعی داوری او را به چالش کشید. او در آن لحظات میدانست که رفتارش غیرمعمول است، هنگامی که به خداوند میگوید: «اینک من که خاک و خاکستر هستم، جرأت کردم که با خداوند سخن گویم» (پیدایش ۱۸: ۲۷). یا آنجا که میگوید: «زنهار غضب خداوند افروخته نشود تا سخن گویم» (پیدایش ۱۸: ۳۰).
نکتهای که در این مکالمه وجود دارد این است که خداوند به ابراهیم اجازه میدهد تا عاطفه و احساسش را در شفاعتکردن به تمامی به نمایش بگذارد. خداوند در این رخصتدادن؛ به ابراهیم یاد میدهد که چگونه با اصرار شفاعت کند و برای مردمانی که بسیار خطاکارند، دلسوزی نماید.
چگونه خدایی سنگدل میتواند به ابراهیم، راه و رسم شفاعتکردن را بیاموزد؟ در تمام مدتی که ابراهیم پلهبهپله خدا را مورد پرسش قرار میداد و در این پرسشها گویی نحوهٔ اجرای عدالت را به او یادآوری میکرد، خداوند در آرامش به سخنان او گوش داده، در پاسخ به او فقط میگفت که اگر آن تعداد که ابراهیم میگوید در بین ایشان یافت شود، بهخاطر ایشان، بقیه را نیز مجازات نخواهد کرد.
خدا همیشه ما را دوست دارد. اگر چه بین خدای عهد عتیق و عهد جدید، تفاوتی وجود ندارد و هر دو یک خدا هستند، اما در عهد عتیق که زمانهای به مراتب خشنتر از سایر دورانها بوده است، خداوند همواره با احساسی مالامال از رحمت و شفقت بهدنبال انسانها بوده است.