محبت پایدار
در خاطرم هست که در یک مهمانی یکی از دوستانم پرسید: «چرا مردم این زمانه اینقدر محبتهایشان سست و کم عمق شده است؟ بی رنگ و بو؟» یکی دیگر از میهمانان به وی اینطور پاسخ داد: «مردم همیشه همینطور بودهاند، شما دیر متوجه شدهاید».
جدای از امثال این مکالمهها که در حال و هوای میهمانیها شکل میگیرند، یک واقعیت در این میانه هست و آن این است که به نظر میرسد مردمان همۀ دورانها با پرسش هایی این چنینی، کم و بیش سر و کار داشتهاند. اما بهنظر نمیرسد که اگر از انسان یک صد سال قبل نیز در خصوص محبت و پایداری میپرسیدیم، پاسخی سزاوار و امید برانگیز میشنیدیم.
حقیقتاً مشکل کجاست؟ بهنظرم این شاید یکی از پرسشهای سخت باشد و در مثال آن رودخانهای که در قسمت اول این نوشتار مسافر آن شدیم، این نیز میتواند پیچی سخت از آن رودخانه باشد.
به گمانم اگر ما بخواهیم تکیهمان را بر روابط بین انسانها بگذاریم،بهراستی قادر نخواهیم بود که بر اساس آن، به دنبال محبتی پایدار بگردیم و به آن برسیم. انسانها همیشه نسبت به هم بی وفایی دارند، البته نمیخواهم بگویم که حرفهایم صد در صد درست هستند اما به هر حال در روابط انسانی به دنبال محبتی پایدار و تزلزل ناپذیر گشتن، خالی از لطمه و صدمه خوردنها نیست.
در فصل سیزده انجیل یوحنا، حکایتی وجود دارد در خصوص عیسای خداوند که او پای تک تک شاگردان خود را میشوید و خشک میکند. کاری که در آن زمان به علت نوع کفشها کاری بسیار سخت و نامطبوع بود. کوچهها خاکآلود بودند و پاها کثیف، و خانهها بدون آب لوله کشی. اما عیسی این کار را کرد. او پای همۀ آنها را شست، حتی پای آن شاگردی را که او را فروخت، یعنی یهودای اسخریوطی. کتاب مقدس دربارۀ این کار عیسی چنین میگوید: «… عیسی آگاه از اینکه ساعت او رسیده است تا از این جهان نزد پدر برود، کسان خود را که در این جهان دوست میداشت تا به حد کمال محبت کرد»( یوحنا ۱۳: ۱). او ایشان را به حد کمال محبت کرد و این است معنای محبت پایدار. این چنین محبتی را که فقط در عمل صلیب و جانفشانی مسیح برای گناهان ما میتوان معنا کرد، او به ما تعلیم میدهد. او در ادامۀ همین حکایت از ما می خواهد که: «پس اگر من که سرور و استاد شمایم پاهای شما را شستم، شما نیز باید پاهای یکدیگر را بشویید.»( یوحنا ۱۳: ۱۴)
فقط در ایمان به عیسی و پذیرفتن اینکه او ما را نه تنها با شستن پاهایمان، که در عمل رهاییبخش صلیب محبت مینماید قادر خواهیم بود که متقابلاً دیگران را به شکلی پایدار محبت نماییم.
اما این چگونه امکانپذیر است؟ البته ما برای رسیدن به چنین محبتی نسبت به دیگران، باید که در طول زندگی ایمانیمان، بهطور مرتب با رفتاری مقدسانه و بدور از گناه، خود را صیقل بدهیم.
چه تجربهای در خصوص محبت پایدار دارید؟ اصلاً چنین محبتی در عمل، بهجز در کار مسیح، برای ما به چه مقدار قابل تصور است؟
در قسمت بعد به موضوع «محبت مثل نمک» است خواهیم پرداخت. پس با ما بمانید.