در این روزها که بلایای طبیعی گریبان مردم عزیز ما را گرفته، ایرانیان مسیحی در تمام نقاط دنیا، نه تنها با مردم شریف داخل مملکت همدلی میکنند، بلکه دائماً از خدا برای ایشان طلب رحم و شفقت مینمایند.
اما در برابر چنان فجایع و مصائب طبیعی چه میتوان گفت؟ طبیعت ما انسانها بهگونهای است که برای هر اتفاق بدی که میافتد، اولین و طبیعیترین واکنشمان این است که «بهدنبال مقصر» میگردیم، بهدنبال کسی که مسبب این اتفاق بد است. در شبکههای مجازی میبینیم که تقصیر این سیلها یا حتی زمینلرزۀ سال گذشته را به گردن بعضی از نهادها میاندازند. من در این لحظۀ بحرانی، کاری ندارم چه کسی یا چه نهادی مقصر است یا نیست، چون این کار گرهای از مشکل مردم مصیبتزده نمیگشاید.
این مرا به یاد ماجرایی از زندگی خداوندگار ما، عیسای مسیح میاندازد که در فصل نهم از انجیل یوحنا ثبت شده است. عیسی و شاگردانش به مردی برخوردند که نابینای مادرزاد بود. شاگردان نیز مانند ما، «بهدنبال مقصر» میگشتند. از اینرو پرسیدند: «استاد، گناه از کیست که این مرد کور به دنیا آمده است؟ از خودش یا از والدینش؟» ملاحظه میفرمایید که ذات انسان عوض نشده. دو هزار سال پیش نیز همه «بهدنبال مقصر» میگشتند. اما عیسی بهدنبال مقصر نمیگشت. او از هر شرایط دشوار و طاقتفرسایی برای جلالدادن خدا استفاده میکرد. به همین سبب فرمود: «نه از خودش و نه از والدینش؛ بلکه چنین شد تا کارهای خدا در او نمایان شود.»
امروز مردم عزیز ما با مشکلی دست به گریبانند که از نظر بشری لاینحل است. گشتن «بهدنبال مقصر» چه کمکی به ملت نازنین ما میکند؟ اگر خداوندگار ما، مسیح، امروز بر روی زمین بود، چه میکرد؟ آیا آستین بالا نمیزد تا کمکی عملی به این مصیبتزدگان بکند؟ من و شما چه کمکی از دستمان بر میآید؟ دستکم یک کار مفید میتوانیم انجام دهیم، اینکه برای ملتمان دعا کنیم تا در این توفان سهمگین زمانه، «آرامش» داشته باشند.
باز تکرار میکنم. مقصود من این نیست که نسبت به مسببین احتمالی این فجایع بیتفاوت باشیم. مقصودم این است که در همین لحظه که این کلمات را مینویسم، گشتن «بهدنبال مقصر» دردی دوا نمیکند. این کار را در هفتهٔآینده میتوانیم انجام دهیم.
اما در مورد دعا برای آرامش چه؟ آیا چنین دعایی مصداق آن ضربالمثل عامیانه نیست که میگوید، «فلانی بیرون گود نشسته و میگه لنگش کن!»؟ چطور میتوانیم انتظار داشته باشیم که این مردم زیاندیده و عزادار، «آرامش» داشته باشند؟ اما منظور از آرامش، «بیخیالی» یا «بیتفاوتی» نیست. منظورم این است که تا مردم عزیزمان از چنین «آرامشی»، درست در همین لحظه، برخوردار نگردند، قادر نخواهند بود به راه چارهٔدرستی بیندیشند. برای پیداکردن راه برونرفت درست از بحران، باید بر اعصاب خود مسلط شویم، مشکلات را بهدرستی تشخیص دهیم، و بعد دست به کار شویم. این امری است عاجل.
پس همۀ ما ایرانیان، چه مصیبتدیدگان، چه آنانی که در حال حاضر در امنیت هستند، و چه ما که در خارج از مملکت عزیزمان هستیم، باید برای «آرامش» ملت عزیزمان دعا کنیم. مسیح در شب آخر به شاگردانش این وعدهٔمستحکم را داد و فرمود: «برای شما آرامش به جا میگذارم؛ آرامش خود را به شما میدهم. آنچه من به شما میدهم، نه چنان است که جهان به شما میدهد. دل شما مضطرب و هراسان نباشد» (انجیل یوحنا ۱۴:۲۷). مسیح این را درست ساعاتی پیش از دستگیری خود و پراکندهشدن و پریشانی شاگردانش فرمود. مسیح این آرامش را درست برای لحظات بحرانی که پیش رو بود، به آنان بخشید. ملت عزیز ما نیز درست در همین لحظات بحرانی به آرامش نیاز دارند تا راه چاره را درست تشخیص دهند.
آمین!