در قسمت اول، دربارۀ احساس غرق‌شدن گفتیم و در این خصوص به مورد «یوسف» در کتاب پیدایش پرداختیم.

یادمان باشد در همین جایی که گیر کرده‌ایم است که خداوند به بهترین و عالی‌ترین وجه زندگیمان را شکل می‌دهد. همچون فلزی که در کورۀ داغ گداخته می‌شود و وقتی بیرون می‌آید به بهترین وجه شکل داده می‌شود و ظاهری زیبا را به نظاره می‌گذارد. نیز در همین سختی است که وقتی اطرافیانمان را از دست می‌دهیم متوجه می‌شویم که خداوند برای ما کافی است؛ چرا که او تنها کسی است که در هیچ لحظه‌ای ترکمان نخواهد کرد، حتی اگر ما در چاه زندگیمان باشیم و او در سکوت باشد، همچنان با ماست.

زمانی که یوسف در زندان خواب آزاد‌شدن آن ساقی را تعبیر کرد (پیدایش ۴۰: ۱۲- ۱۴)، انتظار داشت که آن ساقی او را به‌یاد آورد و او نیز در چند روز آینده از زندان رهایی یابد، اما سال‌ها گذشت. گویی آن مرد یوسف را فراموش کرده بود.

آیا تا به حال آنقدر گریه کرده‌اید که دیگر حتی نای اشک‌ریختن هم نداشته باشید؟ بله شاید یوسف هم این نوع گریستن را با وجود تمامی عدالت و تمامی درستکاری‌اش تجربه کرده باشد.

یوسف مردی بود که دلش با خداوند بود و در تمام بالا و پایینی‌های زندگیش به خداوند توکل و اعتماد می‌کرد. همین می‌تواند بزرگ‌ترین راز یک زندگی روحانی باشد، توکل به خداوند در هر شرایطی، حتی در شرایط غرق‌شدن.

می‌دانستید که ما اجازهٔ شِکوه و شکایت در حضور خداوند را داریم؟ می‌دانستید که اجازهٔ اشک ریختن و با تضرع به حضور او رفتن را داریم و همین می‌تواند گامی مهم باشد؟

اگر سَری به مزامیر بزنیم، داوود را می‌بینیم که در نزد خداوند تضرّع می‌کند:

ای خدا به دعای من گوش بگیر و خود را از تضرّع من پنهان مکن! (مزمور ۵۵: ۱)؛ خداوندا! آواز مرا بشنو و گوش‌های تو به آواز تضرّع من ملتفت شود. (مزمور ۱۳۰: ۲) 

یادمان باشد که خداوند نه تنها از این گِله‌‌ها دلگیر نمی‌شود؛ بلکه در واقع آنها را می‌پذیرد و حرمت می‌گذارد.

ما حتی در این زمان نیز برای خداوند دوست‌داشتنی و ارزشمندیم. در همین جاست که می‌توانیم با خودمان و خدا صادق و رو‌راست باشیم. تا مادامی که رابطه‌ای نزدیک با خدا داریم و حضور او را در کنارمان حس می‌کنیم، مشکلات نمی‌توانند لطمه‌ای به روحمان بزنند.

ارادۀ خداوند برای زندگی ما شادی و امید است. یوسف در زندان ناامید نشد بلکه با امید به انتظار خداوند ماند و خداوند نیز او را تفقد کرد. در هر زمینه‌ای که خود را شکست‌‌خورده می‌دانیم، لازم است که یک قدم به طرف توکل و اعتماد به خداوند برداریم.

نمی‌دانم هم اکنون شما ممکن است در چه چاهی به سر ببرید؟ شاید ورشکستگی یا از دست دادن شغل، یا شاید شکست در زندگی زناشویی، شاید کسی را که دوستش دارید شما را بسیار ناامید کرده، یا عدم سلامتی و یا تمام نقشه‌های زندگیتان نقش بر آب شده باشد.

می‌خواهم بگویم که یک چیز را به‌خاطر بسپاریم:

«خداوند بهترین و نیکوترین کارهایش و حتی عجیب‌ترین کارهایش را در همین چاه‌های زندگیمان به کمال می‌رساند.» یوسف به خوبی این راز را در یافته بود، به‌طوری که در زمان رویارویی برادرانش به آنها گفت: «شما برای من بد اندیشه کردید اما خداوند آن را به خیریت من تمام کرد» .

پیدایش ۵۰: ۲۰

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.