تنشی که مدتها روی هم تلنبار شده بود، در نهایت شکست. یوسف که کنترلش را از دست داده بود، اجازه داد اندوه دیرینِ قلبش و وجدی که جرأت ابرازش را نداشت، وجودش را غوطهور سازد. بنابراین، هویت خود را بر برادرانش آشکار کرد.
او مطمئناً حرفهای زیاد دیگری نیز برای گفتن به برادرانش داشت. اما هنگام این رویارویی مهم، تنها یک حقیقت را به آنان یادآور شد: «خدا مرا پیشاپیش شما فرستاد». او میدانست برادرانش وحشتزده، مغشوش و سردرگماند. در نتیجه، خردمندانه نه یک بار، بلکه سه بار (آیات ۵-۸)، این واقعیت را به آنان گوشزد کرد که خدا او را به آنجا فرستاده است. کلمهای که در زبان اصلی، بهصورت «فرستادن» ترجمه شده، در بسیاری دیگر از داستانهای عهدعتیق با مضمون «خواندگی» نیز بهکار رفته و مشوق کسانی است که این داستانها را در دوران عهد جدید دنبال میکنند.
یوسف شخص خامی نبود که نداند چه چیزی در جریان است. بعید است بتوان کسی را که اقتصاد یک امپراتوری را میگرداند، با وقایع نامأنوس دانست. او از پیچیدگیهای طبیعت انسانی بهخوبی آگاهی داشت، اما وجود و حضور خدا را نیز در ورای تمام این پیچیدگیها مشاهده میکرد. او اختلاط گناه و رفتار انسان را که در کارهای شرارتبار برادرانش متبلور شده بود، بهخوبی میدید: اما این را هم درک کرده بود که خدا همیشه در کار نجاتِ جانها (کلمۀ عبری آن، در آیات ۵ و ۷ استفاده شده) و به وعدۀ خود، وفادار است. او میدانست که نقشی در این وعده دارد: زیرا فراخوانده شده و فرستاده شده است. این ریشۀ قدرتمند حکمت اوست.
دعای امروز
ای خدای قادر مطلق،
یاری کن تا بتوانیم با دعا و انضباط در ایام روزه، وارد راز رنجهای مسیح شویم،
و با پیروی از طریق او، در جلالش شریک شویم؛
در نام خداوندمان عیسای مسیح.
مطالعهٔ کتاب مقدس
پیدایش ۴۵:۱-۱۵
و یوسف دیگر نتوانست نزد کسانی که در حضورش ایستاده بودند، خودداری کند و فریاد برآورد: «همه را از نزد من بیرون کنید!» پس هنگامی که یوسف خود را به برادرانش شناسانید، کسی دیگر آنجا نبود. و او به صدای بلند گریست، چندان که مصریان و اهل خانۀ فرعون نیز صدایش را شنیدند. یوسف به برادرانش گفت: «من یوسف هستم! آیا پدرم هنوز زنده است؟» ولی برادرانش نتوانستند به او پاسخ دهند، زیرا از حضور وی هراسان گشته بودند. آنگاه یوسف به برادرانش گفت: «نزدیک من بیایید.» و نزدیک آمدند. سپس گفت: «مَنَم، یوسف، برادر شما، همان که او را به مصر فروختید! و اکنون مضطرب نباشید و از این که مرا به اینجا فروختید بر خود خشم مگیرید، زیرا برای حفظ جانها بود که خدا مرا پیشاپیش شما فرستاد. چراکه هماکنون دو سال است که قحطی بر این سرزمین حکمفرما است و پنج سال دیگر نیز نه شخم خواهد بود نه درو. اما خدا مرا پیشاپیش شما فرستاد تا برای شما باقیماندگانی بر زمین نگاه دارد و به رهاییِ عظیم جانتان را زنده نگاه دارد. پس این شما نبودید که مرا به اینجا فرستادید بلکه خدا بود. او مرا پدر بر فرعون و سرور بر تمامی اهل خانۀ او و فرمانروای سرتاسر سرزمین مصر ساخت. اکنون بشتابید و نزد پدرم رفته، به او بگویید: ”پسرت یوسف چنین میگوید: خدا مرا سَروَرِ مصر گردانیده است. نزد من بیا و تأخیر مکن. تو و فرزندان و نوههایت، و گلهات و رمهات و هرآنچه داری، در ناحیۀ جوشِن ساکن شو تا نزدیک من باشی. در آنجا برای تو تدارک خواهم دید، زیرا هنوز پنج سال از قحطی باقی است. مبادا تو و اهل خانهات و همۀ کسانت فقیر گردید.“ اینک شما به چشم خود میبینید و برادرم بِنیامین نیز میبیند، که براستی این منم که با شما سخن میگویم. پس پدر مرا از همۀ جلالی که در مصر دارم و از هرآنچه دیدهاید، خبر دهید. و هر چه زودتر پدرم را به اینجا بیاورید.» آنگاه بر گردن برادرش بِنیامین آویخت و بگریست و بِنیامین نیز بر گردن وی بگریست. و یوسف همۀ برادرانش را بوسید و بر ایشان گریست. سپس برادرانش با وی سخن گفتند. '
مزمور ۳۴
خداوند را در همه وقت متبارک خواهم خواند؛ ستایش وی همواره بر زبان من خواهد بود. جان من در خداوند فخر خواهد کرد؛ مسکینان بشنوند و شادی کنند. خداوند را با من تجلیل کنید، نام او را با یکدیگر برافرازیم. خداوند را جُستم، و مرا اجابت کرد؛ او مرا از همۀ ترسهایم رهانید. آنان که نگاهشان بر اوست، میدرخشند؛ روی ایشان هرگز شرمسار نمیشود. این مسکین فریاد برآورد و خداوند صدایش را شنید و او را از همۀ تنگیهایش نجات بخشید. فرشتۀ خداوند گرداگرد ترسندگان او اردو میزند، و آنان را میرهاند. بچشید و ببینید که خداوند نیکوست؛ خوشا به حال آن که در او پناه گیرد. ای مقدسین خداوند، از او بترسید، زیرا ترسندگان او را هیچ کمی نیست. شیران ژیان، محتاج و گرسنه میشوند، اما جویندگان خداوند هیچ چیزِ نیکو کم نخواهند داشت. ای فرزندان، بیایید و به من گوش فرا دهید، تا ترس خداوند را به شما بیاموزم. کیست آن که آرزومند حیات باشد و دوستدار روزهای بسیار، تا نیکویی ببیند؟ زبان از بدی نگاه دار و لبان از فریب فرو بند؛ از بدی روی بگردان و نیکویی پیشه کن، آرام بجوی و در پی صلح باش. چشمان خداوند، بر پارسایان است و گوشهایش به فریاد کمک ایشان؛ روی خداوند بر ضد بدکاران است، تا یاد ایشان را از روی زمین برچیند. پارسایان فریاد برمیآورند، و خداوند آنان را میشنود؛ او ایشان را از همۀ تنگیهایشان میرهاند. خداوند نزدیک شکستهدلان است و کوفته شدگانِ در روح را نجات میبخشد. پارسا را مشقت بسیار است، اما خداوند او را از همۀ آنها خواهد رهانید؛ همۀ استخوانهای او را حفظ خواهد کرد، که یکی از آنها نیز نخواهد شکست. شریر را شرارت از پا در خواهد آورد، و دشمنان مرد پارسا محکوم خواهند شد. خداوند جان خادمان خود را فدیه میدهد؛ هر که به وی پناه بَرَد، هرگز محکوم نخواهد شد.'
مزمور ۳۴:۱-۲۲
https://my.bible.com/bible/118/PSA.34.1-22
عبرانیان ۳:۱-۶
پس ای برادران مقدّس که در دعوت آسمانی شریک هستید، اندیشۀ خود را بر عیسی معطوف کنید که اوست رسول و کاهن اعظمی که بدو معترفیم. او نسبت به کسی که او را برگماشت امین بود، همانگونه که موسی نیز در تمام خانۀ خدا امین بود. امّا به همان اندازه که حرمت سازندۀ خانه از خودِ خانه بیشتر است، عیسی نیز لایق حرمتی بیش از موسی شمرده شد. زیرا هر خانهای به دست کسی بنا میشود، امّا بانی همه چیز خداست. موسی در مقام خادم در تمام خانۀ خدا امین بود تا بر آنچه میبایست در آینده گفته شود، شهادت دهد. امّا مسیح، در مقام پسرِ صاحباختیار بر خانۀ خدا، امین است. و خانۀ او ما هستیم، به شرطی که آزادگی خود را حفظ کنیم و در مباهات به امید خود همچنان پایدار بمانیم. '