نان روزانه

کلام امروز: ارمیا ۳۱:‏۱‏-۶ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۱۸:‏۱‏-۲، ۱۴‏-۲۴یوحنا ۲۰:‏۱‏-۱۸اعمال ۱۰:‏۳۴‏-۴۳

ایام روزه

روز عید پاک

عبارت «مهر ازلی» چیزی است که احتمالاً با کاربرد آن در ترانه‌های پاپ و فیلم‌های کمدی رمانتیک آشناتریم تا در دین. این تعبیر، صحنه‌هایی از شور بی‌تابانهٔ چشمان خیس و سخنان شتاب‌زده در مراحل اولیهٔ رابطهٔ عاشقانه را به‌یاد می‌آورد. با این حال، «مهر ازلی» که یهوه به اسرائیل اظهار می‌کند، ماهیتی رفیع‌تر دارد لیکن از شور و اشتیاق عاری نیست. این عشقی نیست که با گذشت زمان شعله‌هایش خاموش شود، بلکه آتش آن همواره مشتعل و درخشان است. تنبیه پاک‌کنندهٔ خدا نیز صرفاً شیوه‌ای برای تابش شعله‌های مهر اوست.

آزمون حقیقیِ مهر ازلی در وفاداری‌ ظاهر می‌شود که پس از چنین طهارتی به رابطه امکان می‌دهد تا دوباره آغاز شود. الگوی مرگ و رستاخیز در زندگی مسیحی نهادینه شده است. ما این را در وعده‌های سه‌گانه‌ای می‌بینیم که در آیات ۴ و ۵ داده شده است و هر یک از آنها با عبارت «دیگر بار» آغاز می‌شود. زندگی اجتماعی شهری و روستایی احیا خواهد شد و در آیهٔ ۶ وقتی دیدبانان بانگ می‌زنند «برخیزید تا به صهیون برآییم»، که کنایه از عبادت در معبد است، کانون روحانی نیز احیا خواهد شد.

شروع دوباره مستلزم رها‌کردن گذشته است، همچون فراموشیِ مقدس دربارهٔ آنچه که پیش از آتش پاک‌کننده وجود داشته. تنها بدین طریق اسرائیل که «زنا کرده» (ارمیا ۳:‏۱) می‌تواند همچون باکره‌ای باشد (۳۱:‏۴). چیست که باید فراموش کنیم تا دوباره محبت آغاز شود؟

مطالعهٔ کتاب مقدس

ارمیا ۳۱:‏۱‏-۶

خداوند می‌فرماید: «در آن هنگام من خدای تمامی طوایف اسرائیل خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود.» خداوند چنین می‌فرماید: «قومی که از دم شمشیر رستند، در بیابان فیض یافتند، آنگاه که من رفتم تا به اسرائیل استراحت ببخشم. خداوند در ایام قدیم بر آنها ظاهر شده، فرمود: با مهری ازلی به تو مهر ورزیده‌ام؛ از این رو تو را به محبت جذب کرده‌ام. ای اسرائیلِ باکره، تو را دیگر بار بنا خواهم کرد، و تو از نو بنا خواهی شد! دیگر بار خویشتن را به دَفهایت خواهی آراست، و به رقصِ جشن‌گیرندگان بیرون خواهی آمد. دیگر بار بر کوهسارانِ سامِرِه، تاکستانها غرس خواهی کرد؛ باغبانان غرس خواهند کرد، و از میوۀ آنها بهره‌مند خواهند شد. زیرا روزی خواهد آمد که دید‌بانان بر کوهستانِ اِفرایِم بانگ زنند: ”برخیزید تا نزد یهوه خدایمان به صَهیون برآییم!“»

مزمور ۱۱۸:‏۱‏-۲، ۱۴‏-۲۴

خداوند را سپاس گویید زیرا که نیکوست، و محبت او جاودانه است. اسرائیل بگوید: «محبت او جاودانه است!» خداوند قوّت و سرود من است؛ او نجات من گردیده است. فریادهای شادی و پیروزی در خیمه‌های پارسایان می‌گوید: «دست راست خداوند کامروا می‌گردد! دست راست خداوند متعال است، دست راست خداوند کامروا می‌گردد!» من نخواهم مرد، بلکه زیست خواهم کرد، و کارهای خداوند را باز خواهم گفت. خداوند مرا به‌سختی تنبیه کرد، اما به مرگ نسپرد! دروازه‌های پارسایی را بر من بگشایید، تا بدانها داخل شوم و خداوند را سپاس گویم. این است دروازۀ خداوند که پارسایان بدان داخل می‌شوند. تو را سپاس می‌گویم که مرا اجابت فرمودی، و نجات من شدی! سنگی که معماران رد کردند مهمترین سنگ بنا شده است! این را خداوند کرده، و در نظر ما شگفت می‌نماید! این است روزی که خداوند ساخته است، در آن وجد و شادی کنیم!

یوحنا ۲۰:‏۱‏-۱۸

در نخستین روز هفته، سحرگاهان، هنگامی که هوا هنوز تاریک بود، مریم مَجدَلیّه به مقبره آمد و دید که سنگ از برابر آن برداشته شده است. پس دوان دوان نزد شَمعون پطرس و آن شاگرد دیگر که عیسی دوستش می‌داشت، رفت و به آنان گفت: «سرورمان را از مقبره برده‌اند و نمی‌دانیم کجا گذاشته‌اند.» پس پطرس همراه با آن شاگرد دیگر بیرون آمده، به سوی مقبره روان شدند. و هر دو با هم می‌دویدند؛ امّا آن شاگرد دیگر تندتر رفته، از پطرس پیش افتاد و نخست به مقبره رسید. پس خم شده، نگریست و دید که پارچه‌های کفن در آنجا هست، امّا درون مقبره نرفت. شَمعون پطرس نیز از پی او آمد و درون مقبره رفته، دید که پارچه‌های کفن در آنجا هست، امّا دستمالی که گرد سر عیسی بسته بودند نه در کنار پارچه‌های کفن، بلکه جداگانه تا شده و در جایی دیگر گذاشته شده است. پس آن شاگرد دیگر نیز که نخست به مقبره رسیده بود، به درون آمد و دید و ایمان آورد. زیرا هنوز کتب مقدّس را درک نکرده بودند که او باید از مردگان برخیزد. آنگاه آن دو شاگرد به خانۀ خود بازگشتند. و امّا مریم، بیرون، نزدیک مقبره ایستاده بود و می‌گریست. او گریان خم شد تا به درون مقبره بنگرد. آنگاه دو فرشته را دید که جامه‌های سفید بر تن داشتند و آنجا که پیکر عیسی نهاده شده بود، یکی در جای سر و دیگری در جای پاهای او نشسته بودند. آنها به او گفتند: «ای زن، چرا گریانی؟» او پاسخ داد: «سرورم را برده‌اند و نمی‌دانم کجا گذاشته‌اند.» چون این را گفت، برگشت و عیسی را آنجا ایستاده دید، امّا نشناخت. عیسی به او گفت: «ای زن، چرا گریانی؟ که را می‌جویی؟» مریم به گمان اینکه باغبان است، گفت: «سرورم، اگر تو او را برداشته‌ای، به من بگو کجا گذاشته‌ای تا بروم و او را برگیرم.» عیسی صدا زد: «مریم!» مریم روی به جانب او گرداند و به زبان عبرانیان گفت: «رَبّونی!» (یعنی استاد). عیسی به او گفت: «بر من میاویز، زیرا هنوز نزد پدر صعود نکرده‌ام. بلکه نزد برادرانم برو و به آنها بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما صعود می‌کنم.» مریم مَجدَلیّه رفت و شاگردان را خبر داد که «خداوند را دیده‌ام!» و آنچه به او گفته بود، بدیشان بازگفت.

اعمال ۱۰:‏۳۴‏-۴۳

پطرس چنین سخن آغاز کرد: «اکنون دریافتم که براستی خدا تبعیضی میان مردمان قائل نیست؛ بلکه از هر قوم، هر که از او بترسد و پارسایی را به عمل آورد، مقبول او می‌گردد. شما آگاهید از پیامی که خدا برای قوم اسرائیل فرستاد و به واسطۀ عیسی مسیح که خداوند همه است، به صلح و سلامت بشارت داد. شما می‌دانید که این امر چگونه پس از تعمیدی که یحیی بدان موعظه می‌کرد، در جلیل آغاز شد و در سرتاسر یهودیه رواج گرفت، و چگونه خدا عیسای ناصری را با روح‌القدس و قدرت مسح کرد، به گونه‌ای که همه جا می‌گشت و کارهای نیکو می‌کرد و همۀ آنان را که زیر ستم ابلیس بودند، شفا می‌داد، از آن رو که خدا با او بود. «ما شاهدان همۀ اعمالی هستیم که او در سرزمین یهود و در اورشلیم انجام داد. آنها او را بر صلیب کشیده، کشتند. امّا خدا او را در روز سوّم برخیزانید و ظاهر ساخت، امّا نه بر همگان، بلکه تنها بر شاهدانی که خود از پیش برگزیده بود، یعنی بر ما که پس از رستاخیز او از مردگان، با او خوردیم و نوشیدیم. او به ما فرمان داد تا این حقیقت را به قوم اعلام کنیم و شهادت دهیم که خدا او را مقرر فرموده تا داور زندگان و مردگان باشد. پیامبران جملگی دربارۀ او شهادت می‌دهند که هر که بدو ایمان آورد، به نام او آمرزش گناهان خواهد یافت.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.