در داستان دگرگونی سیمای عیسی بر فراز کوه، چیزهای عجیب زیادی هست. میتوان آن را معمایی دید که باید حل کرد، یا تصویری که باید تفسیر نمود. یا میتوان آن را واقعهای دید که سه شاگرد را «دربَر گرفت» تا به آنان تعلیم دهد که عیسی کیست و به کجا میرود.
اساساً این داستانی دربارهٔ لحظهای کلیدی در زندگی عیساست. صدای آسمانی و شاگردان درمانده، عناصری از داستاناند که با داستان تعمید عیسی و رنج او در باغ جتسیمانی همخوانی دارند. این لحظه، مانند آن دو لحظهٔ دیگر، تجربهای است که سفر عیسی را شکل میدهد و به آن شفافیت میبخشد.
اما بیش از هر چیز، نمودی از لحظهٔ دعاست. در همان حال که عیسی دعا میکند، نمودِ چهرهاش تغییر مییابد. دگرگونی جسمانی او بیانگر قدرت این تجربهٔ شدید متعالی است. در دعاست که عیسی میداند پسر خداست. در دعا، در تجربهٔ عمیق درک حضور خدا و غرق شدن در آن است که نمودِ چهرهاش تغییر میکند.
در این تجربه و در رویارویی رازآمیز با موسی و ایلیا، عیسی ندای تعمیدش را بازمیشناسد و سفری را که تا جتسیمانی و پس از آن در پیش رو دارد، بازمیبیند.
شما کجا دعا میکنید؟ کجا با حضور دگرگونکنندهٔ خدا روبهرو میشوید؟ کجا خود را فرزند محبوب خدا مییابید؟ کجا سفری را که در پیش دارید، آشکارتر میبینید؟ امروز کجا میتوانید لحظهٔ عمیقتری از دعا را بیابید؟