اشعیای نبی مکثی میکند تا پاسخی برای این پیام بیابد. مخاطبان پیام (که نمیدانیم واقعی یا خیالی هستند) میگویند که همهچیز خوب است، اما خداوند هیچ علاقهای به ما نشان نداده. ما اینجا در بابل پوسیدیم. پس خداوند در این پنجاه سال، کجا بود؟ چرا الآن باید با آن زمان فرق داشته باشد؟
نگرش اشعیای نبی نسبت به وقایع، بسیار متفاوت است. خداوند همیشه، از همان ابتدای خلقت، در کنار بشر بوده و تا به آخر نیز در کنار ما خواهد بود. نشانههای آن نیز در وقایع بینالمللی دیده میشدند. «فاتح عادل از شرق»، کوروش، پادشاه پارس بود؛ همان که پیروزیاش بر بابل امکان بازگشت قوم یهودا به وطن خود را فراهم کرد. بااینحال، این فقط کار کورش بهتنهایی نبود. «آن کیست که … او را به خدمت خویش برگماشت؟» همانگونه که در گذشته، بابلیان ارادۀ خداوند را به انجام رسانده بودند، اکنون نوبت کوروش بود تا خادم خداوند باشد. بر خلاف خدایان بابل که زمینگیر بودند، هیچ چیز نمیتواند خدای قوم اسرائیل را به بند کشد. او فعال و خستگیناپذیر است، همانگونه که همیشه در تاریخ قوم خود بوده.
قوم شکست خورده و از خانه و کاشانۀ خود دور افتادهاند. اما این نمیتواند آخر داستان باشد. آنان میتوانند با بالهایی همچون عقاب اوج بگیرند، اگر در ایمان، آنها را دیده و احساس کرده باشند. زمانی که ما نیز مثل آنها امید خود را از دست داده باشیم، کلمات اشعیای نبی با قلبهای ما نیز سخن خواهند گفت.
دعای امروز
ای پدر جاودانی،
که پسرت عیسای مسیح به تخت آسمان صعود کرد
تا به عنوان خداوند و پادشاه، بر تمام جهان حکومت کند:
کلیسا را در اتحاد با روحالقدس و در پیوندی از آرامش، نگه دار
و تمام کائنات را به جهت پرستش نزد او بیاور؛
هم او که زنده است و با تو حکومت میکند،
در اتحاد با روحالقدس،
یک خدا، از حال تا ابدالآباد.
مطالعهٔ کتاب مقدس
اشعیا ۴۰:۲۷-۴۱:۷
ای یعقوب، چرا با خود میاندیشی، و ای اسرائیل، چرا میگویی: «طریق من از خداوند پنهان است، و خدایم دادرسی مرا به فراموشی سپرده است»؟ آیا ندانستهای؟ آیا نشنیدهای؟ که یهوه خدای سرمدی است، آفرینندۀ کرانهای زمین؟ او هرگز درمانده و خسته نمیشود، و فَهمِ او را تفحص نتوان کرد. ضعیفان را قوّت میبخشد، و ناتوانان را نیروی بیشتر عطا میکند. حتی جوانان نیز خسته و درمانده میشوند، و جوانمردان از پا میافتند. اما آنان که برای خداوند انتظار میکشند، نیروی تازه خواهند یافت و با بالهایی همچون عقاب اوج خواهند گرفت؛ خواهند دوید و خسته نخواهند شد؛ خواهند خرامید و درمانده نخواهند گردید.'
'ای سواحل دوردست، خاموش باشید و به من گوش بسپارید؛ ای ملتها، نیروی خویش تازه کنید. پیش آمده لب به سخن بگشایید؛ بیایید تا با هم برای محاکمه نزدیک آییم. آن کیست که فاتحی عادل از شرق برانگیخت، و او را به خدمت خویش برگماشت؟ که قومها را تسلیم وی میکند، و پادشاهان را مطیع وی میگرداند؛ که آنان را چون غبار به شمشیر وی میسپارد، و همچون کاه که بر باد شود، به کَمانش وامیگذارد. او ایشان را تعقیب میکند و به سلامتی میگذرد، از راهی که پیشتر در آن پا ننهاده است. کیست که این همه را به عمل آورده، و کیست که نسلها را از آغاز فرا خوانده است؟ من هستم، یهوه، من که اوّلین و نیز با امور آخرینم، من هستم. سواحل دوردست این را دیده، ترسان گشتهاند، و کرانهای زمین به لرزه درآمدهاند. آنها پیش آمده، نزدیک میشوند، و هر یک دیگری را یاری میدهند، و به برادر خود میگویند: «قوی باش!» صنعتگر به زرگر قوّتقلب میدهد، و چکشکار او را که بر سَندان میکوبد، تشویق میکند. دربارۀ آنچه جوش خورده، میگوید که «نیکوست»، و آن را به میخها محکم میکند تا واژگون نشود. '
مزامیر ۱۱۰
خداوند به خداوندگار من گفت: «به دست راست من بنشین تا آن هنگام که دشمنانت را کرسی زیر پایت سازم.» خداوند عصای اقتدار تو را از صَهیون دراز خواهد کرد؛ در میان دشمنانت فرمانروایی کن. در روزی که به جنگ روی قوم تو با رغبت داوطلب خواهند شد. آراسته به شکوهی مقدس، جوانان تو چون شبنم از رَحِمِ فجر نزد تو حاضر خواهند بود. خداوند سوگند خورده و نظرش را تغییر نخواهد داد که: «تو جاودانه کاهن هستی، در رتبۀ مِلکیصِدِق.» خداوند بر دست راست توست! او در روز خشم خود پادشاهان را در هم خواهد کوبید. او قومها را داوری خواهد کرد و آنها را از لاشها پر خواهد ساخت و سران را در سرتاسر زمین خواهد کوبید. او از نهر کنار راه خواهد نوشید؛ بنابراین سَرِ خویش را بر خواهد افراشت.
مکاشفه ۱۶:۱-۱۱
آنگاه صدایی بلند از معبد شنیدم که به آن هفت فرشته میگفت: «بروید و هفت پیالۀ خشم خدا را بر زمین فرو ریزید.» فرشتۀ اوّل رفت و پیالۀ خود را بر خشکی فرو ریخت، و زخمهای زشت و دردناک بر پیکر مردمی که علامت آن وحش را بر خود داشتند و تمثال او را میپرستیدند، پدیدار شد. فرشتۀ دوّم پیالۀ خود را به دریا فرو ریخت، و دریا به خون بدل شد، خونی که به خون انسانِ مُرده میمانست، و همۀ جانداران دریا هلاک شدند. فرشتۀ سوّم پیالۀ خود را بر رودخانهها و چشمههای آب فرو ریخت، و رودخانهها و چشمهها به خون بدل شدند. آنگاه شنیدم که فرشتۀ نگهبان آبها چنین گفت: «تو عادلی در این حکمها که کردی، تو که هستی و بودهای، ای قدّوس؛ زیرا که آنان خون مقدسین و انبیای تو را ریختند، پس به آنان خون دادی تا بنوشند که سزایشان همین است!» و شنیدم از مذبح پاسخ آمد که: «آری، ای خداوندْ خدای قادر مطلق، حق است و عدل، کیفری که تو میدهی.» فرشتۀ چهارم پیالۀ خود را بر خورشید فرو ریخت، و خورشید فرمان یافت تا مردم را به آتش بسوزاند. و مردم از شدت گرما سوختند و نام خدا را که اختیار این بلاها با اوست، ناسزا گفتند، امّا توبه نکردند و او را جلال ندادند. فرشتۀ پنجم پیالۀ خود را بر تختِ آن وحش فرو ریخت و قلمرو او در تاریکی فرو رفت. آدمیان از فزونیِ درد، زبان خود را گاز میگرفتند. و به سبب آلام و جراحات خود به خدای آسمان ناسزا میگفتند، امّا از اعمال خود توبه نمیکردند. '