نان روزانه

بخشی از انسان‌بودن، ناکامل‌بودن است. همهٔ ما از جهات گوناگون ناکاملیم و نسبت به نواقص دیگران و گاه خودمان بی‌تابیم. در آخرین سخنان شام آخر، در انجیل لوقا، عیسی بر این ضعف‌ها تمرکز می‌کند. عیسی در مورد همراهان و دوستانش همزمان صبوری و واقع‌گرایی نشان می‌دهد. عیسی تصدیق می‌کند که مأموریت و خدمت برای شمعون و همراهانش بسیار دشوار خواهد بود. مخالفت‌های آشکار و پنهان در میان خواهد بود. شاگردان باید انتظارش را داشته باشند.

آنها باید احتمال بدهند که حتی بهترین‌شان بلغزند، بیفتند و اشتباه کنند. در اینجا شمعون فرد ضعیفی نیست که به‌عنوان نمونهٔ ناکامی مطرح می‌شود؛ او به‌عنوان قوی‌ترین فرد گروه برگزیده شده است و با این همه عیسی را انکار خواهد کرد.

عیسی نه برای طعنه، بلکه برای تسلی و تقویت شمعون این را از پیش به او می‌گوید. او همان کسی است که نخست باید بازگردد و برادرانش را استوار بدارد. آسیب‌پذیری و ناکامی خود شمعون در سال‌های بعد به بنیاد شهامت و رهبری او تبدیل خواهد شد. داستانی که در انجیل‌ها گفته و در کلیسا بازگو شده است، داستان شکست نیست، بلکه الگوی شیوه‌هایی است که فیض از طریق آن ما را بازسازی می‌کند. ما در ضعف و ناکامیِ ناگزیر خود، در مواقعی که می‌لغزیم و می‌افتیم و شکست می‌خوریم، به مأموران و خادمان بهتری تبدیل می‌شویم.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.