نان روزانه

کلام امروز: اشعیا ۲۲:‏۱-‏۱۴ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۱۳۹متی ۱۱:‏۲-‏۱۹

هِرودوت، تاریخ‌نگار یونانی، در توصیف یک رسم مصری گفته که در ضیافت‌های بزرگ، خدمت‌کاری تابوتی می‌آورد که محتوای آن، مجسمه‌ای چوبی بود که تا حد امکان، شبیه یک شخص مُرده نقاشی شده بود. این مجسمه به یکایک میهمانان نشان داده می‌شد تا یادآور میرایی و فانی بودنشان باشد. همینطور به ایشان گفته می‌شد: «به اینجا خیره شوید، بنوشید و شاد باشید؛ زیرا وقتی بمیرید، این‌چنین خواهید بود.». مرگ به‌عنوان انتهای زندگی، تبدیل به دعوتی می‌شد به زندگی کردن برای لذت‌جویی، دعوتی به تسلیم شدن به خواسته‌های نفْس.
اشعیا به‌تلخی گریست و اشک ریخت، چرا که هم‌میهنانش نگرشی مشابه با مصریان نشان دادند و فقط برای لحظۀ حال زندگی کردند. چارچوب تاریخی این وحی، احتمالاً رهایی شگفت‌انگیز اورشلیم، این «شهر پر غوغا»، در جریان حمله‌‌ای از سوی لشکر آشور، در دورۀ سلطنت سناخِریب، به سال ۷۰۱ پیش از میلاد می‌باشد. مردمان اورشلیم وقتی تحت محاصره قرار داشتند، به‌جای زاری و ماتم، جشن گرفته، می‌گفتند: «بیایید بخوریم و بنوشیم، زیرا فردا می‌میریم.». وقتی هم که رهایی یافتند، باز شادی کردند، اما افتخار این رهایی را به خدا نسبت ندادند. این امر حکایت از این دارد که بی‌اعتنایی ایشان به خداوند، نشان می‌داد که عدل و انصاف و رحمتی که خداوند از ایشان مطالبه می‌کرد، هیچ اهمیتی برایشان نداشت.

زندگی کردن برای امروز و فقط امروز، گاه توصیۀ خردمندانه‌ای به نظر می‌رسد. اما وقتی عیسی فرمود که «نگران فردا مباشید» (متی ۶:‏۳۴)، در واقع پیروان خود را فرا می‌خواند تا برای روز بعد به خدا متکی باشند، نه اینکه فقط برای لحظۀ حاضر زندگی کنند.

دعای امروز

ای پدر ابدی،
ای تو که پسرت، عیسای مسیح به تخت سلطنت آسمان بالا رفت
تا در مقام خداوندگار و پادشاه، بر همه چیز فرمان براند،
تمنا اینکه کلیسا را در اتحادِ روح مقدست حفظ بفرمایی،
و آن را در پیوندِ صلح و آرامش نگاه دار،
و تمام نظام خلقت را به پرستش در برابر پایهایش هدایت فرما؛
هم‌او که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

اشعیا ۲۲:‏۱-‏۱۴

این پیامی است دربارهٔ درّهٔ رؤیاها: چه اتّفاقی افتاده است؟ چرا همهٔ مردم شهر در پشت بامهای خود جشن گرفته‌اند؟ تمام شهر پر از همهمه، شور و هیجان، و پر سر و صداست. مردان شما که کشته شده‌اند، در حال جنگ با دشمن کشته نشدند. تمام رهبران شما در حال فرار، قبل از اینکه حتّی یک تیر از کمان رها کرده باشند، دستگیر و اسیر شدند. مرا تنها بگذارید تا در مرگ تمام قوم خودم سخت گریه کنم و برای تسلّی من کوشش نکنید. اکنون زمان وحشت، شکست و آشفتگی در درّهٔ رؤیاهاست و این خواست خداوند، خدای متعال برای ماست. دیوارهای شهر ما فروریخته و فریاد مردم برای کمک در کوهها طنین انداخته است. سربازان سرزمین عیلام سوار بر اسب و مسلّح به تیر و کمان آمده‌اند و سربازان سرزمین قیر با سپرهای آمادهٔ دفاع. دشتهای حاصلخیز یهودا از ارّابه‌های جنگی پر شده‌اند و سواره نظام جلوی دروازه‌های اورشلیم ایستاده‌اند. تمام قدرت دفاعی یهودا از هم پاشیده شده است. بعد از تمام اینها، آن وقت شما اسلحه‌های خود را از زرّادخانه بیرون آوردید. قسمت‌هایی از دیوار اورشلیم را که احتیاج به بازسازی داشت، یافتید. تمام خانه‌های اورشلیم را بازدید کردید، و بعضی از خانه‌ها را در اورشلیم خراب کردید تا سنگهای آنها را برای تعمیر دیوارهای شهر به‌ کار ببرید. قسمت‌هایی از دیوار اورشلیم را که احتیاج به بازسازی داشت، یافتید. تمام خانه‌های اورشلیم را بازدید کردید، و بعضی از خانه‌ها را در اورشلیم خراب کردید تا سنگهای آنها را برای تعمیر دیوارهای شهر به‌ کار ببرید. برای ذخیرهٔ آب، آب‌انباری در شهر ساختید که مازاد آب استخر قدیمی به آن جاری و نگهداری می‌شود. امّا شما به آن خدایی که همهٔ این چیزها را از زمانهای قدیم مُقدّر کرده بود، توجهی نکردید. آنگاه خداوند، خدای متعال از شما خواست گریه و سوگواری کنید، سرهایتان را بتراشید و پلاس بر تن کنید. در عوض، شما خندیدید و جشن گرفتید، گاو و گوسفند خود را سر بریدید و ‌خوردید، و به نوشیدن شراب پرداختید. شما گفتید: «بهتر است الآن بخوریم و بنوشیم، چون فردا خواهیم مرد.» خداوند، خدای متعال خودش به من چنین گفت: «آنها تا زنده هستند، هرگز برای این شرارت آمرزیده نخواهند شد. من -‌خداوند، خدای متعال- چنین گفته‌ام.» '

مزمور ۱۳۹

خداوندا، تو مرا آزموده‏ای و می‌شناسی. از نشستن و برخاستن من آگاهی و تمام افکار و اندیشه‌های مرا از دور می‌دانی. تو از رفتار، کردار، کار و استراحت من آگاهی و تمام روشهای مرا می‌دانی. حتّی پیش از آن که حرفی بر زبان آورم، تو ای خداوند، منظور مرا می‌دانی. حضور تو مرا از هر طرف احاطه نموده و با قدرت خود، مرا محافظت می‌کنی. شناخت تو از من خیلی عمیق است؛ این فراتر از فهم من می‌باشد. از نزد تو کجا بگریزم و از حضور تو کجا پنهان شوم؟ اگر به آسمان بروم، تو در آنجا هستی. اگر به دنیای مردگان بروم، تو در آنجا هستی. اگر بر بالهای سحر بنشینم و از مشرق به دورترین نقطه در مغرب بروم، تو برای رهبری من در آنجا خواهی بود. برای کمک به من تو در آنجا خواهی بود. اگر از تاریکی خواهش کنم که مرا بپوشاند و یا روشناییِ اطراف من به تاریکی تبدیل گردد، حتّی تاریکی هم برای تو تاریک نخواهد بود و شب برای تو مانند روز روشن است، زیرا تاریکی و روشنایی برای تو یکی است. تو تمام اجزای بدنم را ساختی و در رحم مادرم همهٔ آنها را به هم پیوند دادی. من تو را می‌ستایم، زیرا مرا به گونه‌ای عجیب ساخته‏ای، تمام کارهای تو بسیار شگفت‌انگیز است. من این را با تمام وجود می‌دانم. وقتی استخوانهایم ساخته می‌شدند و در رحم مادر شکل می‌گرفتم و در نهان رشد می‌کردم، تو از وجود من آگاه بودی. پیش از آن که به وجود بیایم و زندگی را آغاز کنم، روزهای عمرم را در دفتر خود ثبت نمودی. خداوندا، افکار تو آن‌قدر عالی و گرانبها هستند، که من آنها را درک نمی‌کنم. اگر آنها را بشمارم، از ریگهای صحرا زیادترند. وقتی بیدار می‌شوم باز هم با تو هستم. خدایا، شریران را نابود کن و جنایتکاران را از من دور نما. آنها نام تو را به بدی یاد می‌کنند و به ضد تو حرفهای زشت می‌زنند. خداوندا، آیا از کسانی‌که از تو نفرت دارند، نفرت نداشته‌ام؟ آیا از آنانی که از تو سرپیچی می‌کنند، متنفّر نبوده‏ام؟ با تمام وجود از آنها متنفّرم و آنها را دشمن خود می‌دانم. خدایا، مرا تفتیش کن و از دل من باخبر شو، مرا بیازما و افکار مرا بخوان. ببین آیا خطایی در من هست، و مرا به راه جاودانی هدایت نما.'

متی ۱۱:‏۲-‏۱۹

وقتی یحیی در زندان از کارهای مسیح باخبر شد، دو نفر از شاگردان خود را نزد او فرستاده پرسید: «آیا تو همان شخصی هستی که قرار است بیاید، یا ما در انتظار شخص دیگری باشیم؟» عیسی در جواب گفت: «بروید و هر آنچه را که می‌‌بینید و می‌شنوید به یحیی بگویید: کوران بینایی خود را باز می‌یابند، لنگان به راه می‌افتند و جذامیان پاک می‌گردند، کران شنوا و مردگان زنده می‌شوند و به بینوایان بشارت داده می‌شود. خوشا به حال کسی‌که در مورد من شک نکند.» درحالی‌که شاگردان یحیی از آنجا می‌رفتند، عیسی دربارهٔ یحیی شروع به صحبت کرد و به مردمی که در اطراف او ایستاده بودند گفت: «برای دیدن چه چیزی به بیابان رفتید؟ برای تماشای نی‌ای که از باد می‌لرزد؟ پس برای دیدن چه چیز رفتید؟ برای دیدن مردی که لباسهای ابریشمی و گرانبها پوشیده بود؟ مسلّماً جای چنین افرادی در کاخهای سلطنتی است پس شما برای دیدن چه چیزی از شهر بیرون رفتید؟ برای دیدن یک نبی؟ آری، به شما می‌گویم که او از یک نبی هم بالاتر است. او کسی است که کتاب‌مقدّس دربارهٔ وی می‌فرماید: 'این است قاصد من که او را پیش روی تو می‌فرستم و او راه را برای آمدن تو آماده خواهد ساخت.' بدانید که کسی بزرگتر از یحیی به دنیا نیامده است. با وجود این کوچکترین شخص در پادشاهی آسمان از او بزرگتر است. از زمان یحیی تعمید‌دهنده تا به امروز پادشاهی آسمان مورد حملات سخت قرار گرفته و زورمندان برای دست یافتن به آن کوشش می‌نمایند. همهٔ انبیا و تورات تا ظهور یحیی دربارهٔ پادشاهی خدا پیشگویی کرده‌اند. اگر اینها را قبول دارید، باید بدانید که یحیی همان الیاس موعود است. «امّا من مردمان این زمانه را به چه چیز تشبیه کنم؟ آنها مانند کودکانی هستند که در بازار می‌نشینند و با صدای بلند به یکدیگر می‌گویند: 'ما برای شما نی زدیم، نرقصیدید! نوحه‌گری کردیم، گریه نکردید!' وقتی یحیی آمد نه می‌خورد و نه می‌نوشید، ولی همه می‌گفتند، او دیو دارد! وقتی پسر انسان آمد که می‌خورد و می‌نوشد مردم می‌گویند: 'نگاه کنید، او یک آدم پُرخور، میگسار و رفیق باجگیران و گناهکاران است!' با وجود این، درستی حکمت خدایی به وسیلهٔ نتایج آن به ثبوت می‌رسد.» '

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.