نان روزانه

کلام امروز: یوحنا ۱۱:‏۱-‏۱۶ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزامیر ۹۲مزامیر ۱۴۶۲سموئیل ۱۵:‏۱۷-‏۲۱

یادبود تومای رسولدر این روز که بسیاری از کلیساها تومای رسول را به‌یاد می‌آورند، متنی که ما می‌خوانیم، نیمهٔ نخست داستان برخاستن ایلعازر را روایت می‌کند که مریم، مارتا و شاگردان شاهد آن بودند؛ اما به‌طور خاص با نام توما نام‌گذاری شده است. این نیمهٔ تاریک داستان است: ضعف، مرگ و ناامیدیِ آشکار.
با این‌حال، شما نیز می‌توانید درک کنید که در فضای صمیمانهٔ این داغ‌دیدگی، تاریکی چیز غریبی نیست. تاریکی می‌تواند زمانی برای ترس و انزوا باشد، اما می‌تواند زمان صمیمیت و گرما نیز باشد. وقتی که موضوع محبت خدا به میان می‌آید، باید به‌یاد آوریم که همهٔ ما کوریم و از این‌رو، در تاریکی به‌سر می‌بریم؛ زیرا همان‌‌طور که پولس می‌گوید: «[خدا] در نوری سکونت دارد که نتوان به آن نزدیک شد، او را که هیچ‌کس ندیده و نتواند دید» (۱تیموتائوس ۶:‏۱۶). نوری که نتوان به آن نزدیک شد، می‌تواند تاریکی نیز باشد.
این داستان دربارهٔ نوری است که تاریکی را- تاریکی قبر، داغ‌دیدگی و ادراک-‏ از بین می‌برد. توما در این داستان نقشی محوری بازی می‌کند. انجیل یوحنا می‌کوشد تا دربارهٔ دیدن و لمس‌کردن، و دربارهٔ نقش‌مان در حفظ یکدیگر در موقعیت‌های نامشخص، تاریک و نامطمئن زندگی با ما سخن بگوید. مارتا و مریم از فقدان برادرشان سوگوارند. توما به‌عنوان شاگرد، دلداری می‌دهد و اندرز می‌دهد. بررسی دقیق‌تر داستان‌های انجیل دربارهٔ توما نشان می‌دهد که شاید بهتر باشد کمتر او را همچون فردی شکاک به‌یاد آوریم و به‌جای آن، بر عمق ایمان و شفقت او متمرکز شویم.

دعای امروز

ای خدای قادر ابدی!
ای که برای بنای محکم‌تر ایمان ما
به رسول مقدست توما اجازه دادی
که در رستاخیز پسرت شک کند
تا آن‌گاه که کلام و دیدار او را مجاب کرد؛
به ما که ندیده‌ایم نیز عطا کن تا ایمان بیاوریم
و این‌گونه اعتراف کنیم که مسیح خداوند و خدای ماست؛
او که زنده است و با تو پادشاهی می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
خدای واحد‌ از حال تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

یوحنا ۱۱:‏۱-‏۱۶

مردی ایلعازَر نام بیمار بود. او از مردمان بِیت‌عَنْیا، دهکدۀ مریم و خواهرش مارتا بود. مریم همان زنی بود که خداوند را با عطر تدهین کرد و با گیسوانش پاهای او را خشک نمود. اینک برادرش ایلعازَر بیمار شده بود. پس خواهرانِ ایلعازَر برای عیسی پیغام فرستاده، گفتند: «سرور ما، دوست عزیزت بیمار است.» عیسی چون این خبر را شنید، گفت: «این بیماری به مرگ ختم نمی‌شود، بلکه برای تجلیل خداست، تا پسر خدا به واسطۀ آن جلال یابد.» عیسی، مارتا و خواهرش و ایلعازَر را دوست می‌داشت. پس چون شنید که ایلعازَر بیمار است، دو روز دیگر در جایی که بود، ماند. سپس به شاگردان خود گفت: «بیایید باز به یهودیه برویم.» شاگردانش گفتند: «استاد، دیری نمی‌گذرد که یهودیان می‌خواستند سنگسارت کنند، و تو باز می‌خواهی بدان‌جا بروی؟» عیسی پاسخ داد: «مگر روز، دوازده ساعت نیست؟ آن که در روز راه رود، نمی‌لغزد، زیرا نور این جهان را می‌بیند. امّا آن که در شب راه رود، خواهد لغزید، زیرا نوری ندارد.» پس از این سخنان بدانها گفت: «دوست ما ایلعازَر خفته است، امّا می‌روم تا بیدارش کنم.»

مزامیر ۹۲

چه نیکوست خداوند را ستودن، و در وصف نام تو، ای متعال، سراییدن؛ بامدادان محبت تو را اعلام کردن، و شامگاهان وفاداری تو را، با نوای بربطِ ده‌تار و نغمۀ چنگ. زیرا که تو ای خداوند، مرا به کارهایت شادمان ساخته‌ای؛ پس در وصف اعمال دستهای تو شادمانه می‌سرایم. اعمال تو ای خداوند چه عظیم است، و اندیشه‌هایت چه ژرف! مرد وحشی نمی‌داند و نادان این را درنمی‌یابد که هرچند شریران چون علف برویند و بدکاران جملگی بشکفند، برای این است که تا به ابد هلاک گردند؛ اما تو ای خداوند، تا به ابد متعال هستی! زیرا که دشمنانت، ای خداوند، آری دشمنانت، به‌یقین نابود خواهند شد، و بدکاران جملگی پراکنده خواهند گشت. اما تو شاخ مرا همچون شاخ گاو وحشی برافراشته‌ای، و روغن تازه بر من فرو ریخته‌ای. دیدگانم شکست دشمنانم را دیده است، و گوشهایم خبر سقوط مخالفانِ شریرم را شنیده است. پارسا چون درخت خرما خواهد شکفت، و همچون سرو آزاد لبنان نمو خواهد کرد؛ آنان که در خانۀ خداوند غرس شده‌اند، در صحنهای خدای ما خواهند شکفت. در پیری نیز میوه خواهند آورد و تر و تازه و سبز خواهند بود، تا اعلام کنند که خداوند راست است؛ او صخرۀ من است و در او ذره‌ای بی‌انصافی نیست.

مزامیر ۱۴۶

هَلِلویاه! ای جان من، خداوند را ستایش کن! تا زنده‌ام خداوند را ستایش خواهم کرد؛ تا وجود دارم برای خدای خود سرود ستایش خواهم خواند. بر امیران توکل مکنید، بر آدمیزاد، که نزد او نجاتی نیست. چون روح او بیرون می‌رود، او به خاک برمی‌گردد، و در همان روز تدبیرهایش نابود می‌شود. خوشا به حال آن که خدای یعقوب یاور اوست، که امیدش بر یهوه خدای اوست؛ بر صانع آسمان و زمین، و دریا و هر چه در آن است، بر او که امانت را تا به ابد نگاه می‌دارد؛ که مظلومان را دادرسی می‌کند، و گرسنگان را خوراک می‌دهد. خداوند زندانیان را آزاد می‌سازد، خداوند چشمان کوران را می‌گشاید؛ خداوند خم‌شدگان را برمی‌افرازد، خداوند پارسایان را دوست می‌دارد. خداوند بر غریبان دیدبانی می‌کند، و حامی یتیمان و بیوه‌زنان است؛ اما راههای شریران را بی‌فرجام می‌گذارد. خداوند جاودانه پادشاهی می‌کند، خدای تو، ای صَهیون، در همۀ اعصار. هللویاه!

۲سموئیل ۱۵:‏۱۷-‏۲۱

و پادشاه بیرون رفت، و همۀ قوم از پی او. آنان نزد آخرین خانه توقف کردند. آنگاه همۀ خادمان پادشاه از برابر او گذشتند و سپس تمامی کِریتیان و همۀ فِلیتیان و تمامی ششصد مرد جِتّی که از جَت از پی او آمده بودند. پادشاه به اِتّایِ جِتّی گفت: «تو دیگر چرا با ما می‌آیی؟ بازگرد و نزد اَبشالومِ پادشاه بمان، زیرا تو غریب هستی و از خانۀ خود نیز تبعید گشته‌ای. تو همین دیروز آمدی؛ آیا رواست که امروز تو را همراه خود آواره گردانم، حال آنکه خود نیز نمی‌دانم کجا می‌روم؟ بازگرد و برادرانت را نیز همراه خود ببر. محبت و وفا همراه تو باد.» ولی اِتّای در جواب پادشاه گفت: «به حیات خداوند و به حیات سرورم پادشاه سوگند که به‌یقین هر جا سرورم پادشاه باشد، خواه در مرگ و خواه در حیات، بنده‌ات نیز آنجا خواهد بود.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.