نان روزانه

لوقا انجیل خود را با داستان روز رستاخیز عیسای مسیح به پایان می‌برد. در ابتدای روز، زنان و پطرس وارد قبر می‌شوند. در اواسط روز، ما به سفری در جادهٔ عمائوس می‌رویم و برمی‌گردیم. در شبانگاه، عیسی در میان شاگردانش در بالاخانه ظاهر شده و بعد از بیت‌عنیا به آسمان بالا برده می‌شود. البته با توجه به کتاب اعمال رسولان، که آن هم نوشتهٔ لوقاست، می‌دانیم که ظاهر شدن‌ها تا ۴۰ روز ادامه داشت، اما این انجیل با وقایع روز شکوهمند قیام به پایان می‌رسد.
این انجیل در یک جملهٔ باشکوه و در عین حال سردرگم، پاسخ پیچیدهٔ احساسی شاگردان را به تصویر می‌کشد. آنها هنوز نمی‌توانند باور کنند، اما در عین حال، از شادی و شگفتی عجیبی لبریز شده‌اند. یکی از چیزهایی که قویاً باعث اعتبار روایت لوقا می‌شود، این است که شاگردان را به شکلی تصنعی تصویر نمی‌کند. آنها در این سفر احساسی، ناگهان و به شکل لحظه‌ای از عزاداری و داغ جمعهٔ نیکو به شادی و شعف عید قیام جهش نمی‌کنند. سفر از اندوه و سردرگمی به ایمان و شادی، مسیری هموار نبود، بلکه از مراحل مختلفی عبور می‌کرد.

بنابراین، امروزه هم این مسیر برای تمام کسانی که پا در آن بگذارند و این کتاب شگفت‌انگیز یعنی انجیل لوقا را بخوانند، به همین شکل است. ما ایمان داریم، با این‌حال، گاهی پیش می‌آید که به‌سختی باور می‌کنیم. ما سردرگم می‌شویم و در همان حال، در شگفتی فرو می‌رویم. می‌گرییم و در همان حال، از شعف آکنده می‌شویم. ما نیز مانند تئوفیلوس با هر بار خواندن این کتاب، حقیقت را به شکل عمیق‌تری درک خواهیم کرد. (لوقا ۱‏:‏۴)

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.