اگرچه که ما بیشتر ترجیح می‌دهیم در مورد زیبایی جهانی که خدا برای ما خلق کرده است فکر کنیم تا در مورد طبیعت دردسرساز «گناه»، اما پذیرش حقیقت «طبیعت گناه‌آلود» انسان، به ما کمک می‌کند تا نسبت به رحم و شفقت خدا بیشتر قدرشناس باشیم. همچون ایام قدیم، گناه هنوز هم همراه ما است. اگر فقط عناوین خبر روزنامه‌ها را بخوانید؛ یا چند لحظه به اخبار تلویزیون توجه کنید، با من موافق خواهید شد.  

وقتی با یک مشکل عمومی روبه‌رو می‌شوید (مثلاً جنگ با تروریسم) چه کار می‌کنید؟ آیا وانمود می‌کنید که این مسائل، ارتباطی به شما ندارند و از بحث‌کردن درمورد آن خودداری می‌کنید؟ یا فکر می‌کنید این چیزها مربوط به «رهبران جهان» است و به شما ربط ندارد؟ و یا آهسته به آغوش امن خانواده و دوستان خود می‌خزید و صبر می‌کنید تا اوضاع آرام شود؟ هر چقدر هم که بخواهیم، نمی‌توانیم خودمان را فریب بدهیم که اگر خبر بد را نادیده بگیریم، آن خبر بد وجود ندارد.  

حقیقت بزرگی که انجیل مسیح به ما می‌دهد این است که صرفاً یک تصویر خوش‌آب‌و‌رنگ از دنیا به ما نشان نمی‌دهد. پیام انجیل تمام ابعاد زندگی، چه خوب و چه بد، و چه زیبا و چه زشت را شامل می‌شود. عیسای مسیح، به‌عنوان انسان کامل، درد ناشی از یأس و درماندگی، محکومیت و تنهایی را احساس کرد. او به‌طور خاص تنهایی و طرد‌شدن را با تمام وجود درک کرد. در عین حال، او قادر است به تمام کسانی که به وی ایمان می‌آورند امید و شفا هدیه کند. او از شروع خدمت خویش تا مرحلهٔ پایان آن توسط شیطان وسوسه شد و مفهوم وسوسه‌شدن را تجربه کرد. وقتی بر روی صلیب بود، قبل از آنکه زندگی زمینی‌اش به پایان برسد و نزد پدر بازگردد، تمام عواطف ناخوشایند همچون حس محکومیت، طردشدگی، یأس و درماندگی بر دوش او قرار گرفت. این تنها بخشی از آن بهایی بود که عیسی به‌خاطر گناهان بشر پرداخت. او به معنای واقعی، گناه شد و مجازات جدایی از خدا را به‌عوض ما تحمل کرد. عیسی در طول خدمت زمینی خود وقتی با شاگردان و سایر مردمی که در اطرافش جمع می‌شدند صحبت می‌کرد، بارها ضمن اشاره به درد و رنج و نگرانی انسان‌ها، خاطر نشان کرد که: «دل شما مضطرب نباشد» (یوحنا ۱۴:۱ و۲۷). می‌توانید تصور کنید که دست‌چین‌شدن توسط عیسای مسیح برای «بروید و میوه آورید و میوهٔ شما بماند» (یوحنا ۱۵:۱۶)، چه حسی داشته است؟ 

تاریخ گواهی می‌دهد که شاگردان برگزیده و سایر مؤمنان قرن اول وظیفهٔ خود را به‌خوبی انجام داده‌اند. از آن پس تاکنون، هر نسل از ایمانداران به‌‌عنوان شاخه‌های آن تاک حقیقی (عیسی) همان میوه را به بار آورده‌اند. خبر بسیار خوشایندی است. همهٔ ما می‌توانیم از آن بهره‌مند شویم.  

پی‌بردن به اهمیت صلیب  

آیا تاکنون به خود وقت داده‌اید که به اهمیت زندگی و مرگ مسیح فکر کنید؟ افراد عادی اغلب در زمان کریسمس یا عید پاک به‌یاد این موضوع می‌افتند. صحنهٔ مرگ عیسی جنبه‌های ناراحت‌کننده‌ای دارد. این‌طور نیست؟

آیا عیسی به‌جای میخکوب‌شدن بر روی صلیب، نمی‌توانست با همان شکوه و جلال آسمانی خود ظاهر شود تا همهٔ مخالفین و کسانی که آزارش داده بودند، از شدت وحشت نابود شوند؟ چرا خدا این راه را انتخاب کرد؟

ابتدا باید این نکتهٔ مهم را به‌یاد داشته باشیم که ایمان ساده و کودکانه، خدا را تحت تأثیر قرار می‌دهد. او می‌خواهد که ما به‌دنبال درک معنای واقعی صلیب باشیم. به همین دلیل جوانی می‌تواند عملاً یک مزیت برای مسیحی‌بودن محسوب شود. 

هر چه سن ما بالاتر می‌رود تفکر ما پیچیده‌تر می‌شود. عقل و خرد ما دلیل پاسخ‌گرفتن از خدا نیست، بلکه ایمان ماست. اگر عیسی یک ابَرقهرمان بود، آن وقت تکلیف ما چه می‌شد؟ همیشه به یک اَبرقهرمان محتاج می‌بودیم. در عوض، او خود را فروتن ساخت تا نقشهٔ پدر را کامل کند و نمونه‌ای به ما بدهد که بتوانیم از آن سرمشق بگیریم؛ بدون آنکه نیاز به حضور یک ابَرقهرمان داشته باشیم. او یک بار مُرد تا جریمهٔ گناهان تمام بشر را پرداخت کند. آخرین کلام او بر صلیب، «به انجام رسید، نشانگر پایان یک عصر و شروع یک عصر جدید بود. صلیب و رستاخیز مسیح دری را به روی ما گشود تا برای طبیعت کهنهٔ خود بمیریم، حیات تازه و آمرزش را دریافت کنیم و در حضور خدا عادل شویم. شاید قبلاً هم این موضوع را شنیده باشید. به‌هر‌حال، این  مفهومی بسیار ساده و زیباست.  

حیات مسیحی فراتر از «زندگی کن و بگذار زندگی کنند» است  

ممکن است به‌نظر برخی از دوستان (یا حتی خود شما) قبول این عقیده که خدایی وجود دارد، قدم بزرگی محسوب شود. در برابر پرسش‌های متعددی که افراد مختلف راجع به گناه، شیطان و داوری ابدی می‌پرسند، باید بگویم که مسیح پاسخ شماست. به این نکته توجه کنید: حیات مسیحی فراتر از «زندگی کن و بگذار زندگی کنند» است. یعنی این‌طور نیست که ما فقط کار خودمان را انجام می‌دهیم و به سایرین هم آسیب نمی‌زنیم. دعوت ما این است که نور عالم و نمک (نگهدارنده) جهان باشیم. وظیفهٔ ما این است که تغییر ایجاد کنیم.  

خدا پدر ما است، اما در‌عین‌حال، عادل و منصف نیز می‌باشد. خبر عجیب این است: هیچ نوع رقابت خواهر و برادری وجود ندارد! حسادت در کار نیست! در حقیقت، ما «هم ارث» هستیم با مسیح: «و روح، خود با روح ما شهادت می‌دهد که ما فرزندان خداییم و اگر فرزندانیم پس وارثان نیز هستیم؛ یعنی وارثان خدا و هم ارث با مسیح.» (رومیان ۱۶:۸- ۱۷). ما نیز همان حق تولد را داریم. 

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.