شاید در مورد «راه عبور» مطالبی را شنیده باشید. منظور از راه عبور، تلاش برای ارتباط‌داشتن با عالم اموات است. آنچه که در تعالیم عصر جدید و علم مسیحی تناسبی با مسیحیت ندارد، این است که انسان در محوریت قرار می‌گیرد نه خدا. این موضوع را «انسان‌گرایی» می‌نامند. کاملاً مشخص است که این دیدگاه به نیمی از حقایق توجه کرده و بیشتر غیر‌روحانی و دنیوی است. این دیدگاه به نوبهٔ خود در تضاد با نگرش ایمان مسیحی و با محوریت دنیا است. تفکر عصر جدید و فلسفه‌های رمزآلود شرقی، در رسانه‌های دنیای امروز از جمله برنامه‌های تلویزیون و فیلم‌های سینمایی که می‌بینیم بسیار نفوذ کرده‌اند. این برنامه‌ها بیشتر از آنکه کتاب‌مقدسی باشند، هالیوودی‌اند.  

در کنار ادیان بزرگ، مذاهب کوچک و بی‌شماری در اطراف ما وجود دارند. حتی اموری همچون جادوگری، بت‌پرستی نوین و شیطان‌پرستی در جامعهٔ امروزی ما به‌عنوان مذاهب قانونی تلقی می‌شوند. در‌حالی‌که یک ملحد (کسی که منکر وجود خدا است) ممکن است تمام مذاهب و نظام‌های عبادتی را «فرقه» بخواند، اما بدون شک کسانی که به یک ایمان دینی پایبند هستند تعریف دقیق‌تری از فرقه دارند. به‌نظر اغلب مردم، فرقه، شکلی افراطی از مذهب است که مجموعه‌ای از مقرارات سخت و جدی را دنبال می‌کند، انحصار طلب است و به‌نحوی غیر‌معمول کسی را که عضو آن نباشد تحمل نمی‌کند. 

تشریفات عجیب‌و‌غریب و تمایل اعضا برای دور‌بودن از انظار عمومی و رویگردانی از رفتارهای پذیرفته‌شده در جامعه (برخی حتی اجتناب از مراقبت‌های پزشکی هم دوری می‌کنند)، می‌تواند نشان فرقهٔ مذهبی باشد. رهبران هر فرقه و سایر اعضای آن، می‌توانند فشار سنگینی از احساس تقصیر را به فراریان تحمیل کنند و حتی آنها را تهدید نمایند. اغلب کسانی که مجذوب فرقه‌ها می‌شوند، افرادی هستند که حس می‌کنند به هیچ جایی تعلق ندارند؛ یا اینکه تصور می‌کنند آن فرقه یک راه میان‌بُر و کوتاه به سعادت ابدی است. اینگونه اشخاص، گول ظاهر روحانی و شخصیت جذاب رهبر فرقه را می‌خورند و تصور می‌کنند که او شخصیتی به‌خصوص است. حتی ممکن است به آنها وعدهٔ یک جایگاه یا موقعیت خاص در «زندگی بعدی»؛ یا یک پاداش خاص در همین زندگی داده شود. برخی از این فرقه‌ها در ظاهر بی‌خطر هستند و شاید هم باشند، اما همهٔ آنها این‌طور نیستند. خودکشی گروهی، قطع‌کردن اعضای بدن و قربانی‌کردن انسان در دنیای فعلی، به‌عنوان اعمال مذهبی پذیرفته نیستند. استفاده از زور برای عضویت در یک فرقه یا آزار جسمی، عاطفی یا جنسی به اسم مذهب و زیر‌پا‌گذاشتن مرزهای قانونی، در هیچ جامعهٔ آزادی قابل تحمل نیست. در واقع، هر چیزی که انسان را از گوش‌کردن به حقیقت خدا منحرف کند، به دشمن کمک کرده است و این پسندیده نیست. 

اگر ببینیم همسایهٔ ما به مذهبی اعتقاد دارد که اجازه نمی‌دهد تعطیلات ما را رعایت کند یا کسانی به خانه‌های ما مراجعه می‌کنند تا درمورد کتاب مقدس خودشان «شهادت» بدهند، نباید باعث رنجش ما باشد. همهٔ ما از آزادی مذهبی برخوردار هستیم اینطور نیست؟ در‌حالی‌که برخی از افراد به هر نوع مذهبی که نمی‌شناسند برچسب فرقه می‌زنند، کلیساها و گروه‌های مذهبی واقعی هم وجود دارند.

بهترین خط مشی، رفتار محترمانه با دیگران است؛ تا جایی که آنها سعی نکنند عقاید و دیدگاه خودشان را بر خلاف خواست‌تان به شما تحمیل کنند. در آن صورت، والدین خود یا کسی که مسئول است را در جریان بگذارید. انگیزهٔ چنین کارهایی (تحمیل عقیده) هر چه باشد قابل قبول نیست. حتی کسانی که خودشان را مسیحی می‌دانند نیز ممکن است در این راه مرتکب اشتباه بشوند. فقط همین را بدانید که خدا به این نحو رفتار نمی‌کند. نیازی هم به این کار ندارد.  

آیا تمام مذاهب به بهشت می‌رسند؟  

یکی از سؤالات مهمی که امروز در برابر ما قرار دارد این است: «کدام راه واقعاً به بهشت می‌رسد؟» با فرض اینکه به زندگی بعد از مرگ اعتقاد دارید، احتمالاً بارها به این موضوع فکر کرده‌اید. ما می‌توانیم قبول کنیم که یک خدا و یک بهشت وجود دارد، اما در مورد اعتقادات متفاوت سایر مذاهب حتی در ادیان بزرگ چه باید گفت؟ شاید بشنوید که افراد مورد احترام شما دیدگاه خود را مطرح می‌کنند و متعجب هستند که چرا شما قبول نمی‌کنید؟ به هر حال، دیدگاه همهٔ آنها که نمی‌تواند درست باشد. می‌تواند؟  

پرسش این قسمت، سؤالی است که همهٔ ما باید یک روز به آن پاسخ بدهیم. در ادیان بزرگ، تعریف بهشت با یکدیگر تفاوت‌های اساسی دارد. اگر ما درمورد ماهیت بهشت اتفاق نظر نداریم، منطقی است که در خصوص راه رسیدن به آن هم مباحث و دیدگاه‌های بسیار متفاوت داشته باشیم. نگرش مسیحیت بر طبق کتاب مقدس برگرفته از کلام عیسی است که فرمود: «من راه و راستی و حیات هستم ، هیچ‌کس جز به‌واسطهٔ من نزد پدر نمی‌آید.» (یوحنا ۶:۱۴) بنابراین، پذیرفتن عیسی به‌عنوان نجات‌دهنده، اطمینان از شناخت خدا و زندگی ابدی در حضور او است. اما در مورد آدم‌های خوبی که به خدا ایمان دارند، اما عیسی را به‌عنوان نجات دهندهٔ شخصی خود نمی‌پذیرند وضعیت چگونه است؟ آیا به بهشت نخواهند رفت؟ آیا ممکن است خدای محبت همهٔ آنها را تا ابد از حضور خود طرد کند؟ سؤال خوبی است. کتاب‌مقدس درمورد آن چه می‌گوید؟  

زمانی که عیسی برای آخرین بار به‌سوی اورشلیم می‌رفت، شخصی از او پرسید: «سرورم، آیا تنها شماری اندک از مردم نجات خواهند یافت؟» و عیسی در پاسخ فرمود: «سخت بکوشید تا از در تنگ داخل شوید؛ زیرا به شما می‌گویم بسیاری خواهند کوشید تا داخل شوند، اما نخواهند توانست.» (لوقا ۲۳:۱۳-۲۴) سپس عیسی حکایت صاحب‌خانه‌ای را بیان کرد که در را بر روی تعداد زیادی از کسانی که تقاضای ورود داشتند می‌بندد: «اما جواب خواهید شنید: 

شما را نمی‌شناسم، نمی‌دانم از کجایید. ای بدکاران از من دور شوید.» (لوقا ۲۷:۱۳) در انجیل متی، تعلیم مسیح در این خصوص با جزییات بیشتری ثبت شده است. او به «در تنگ» اشاره می‌کند و آن را نقطهٔ مقابل «راه عریض» که منتهی به هلاکت است قرار می‌دهد (متی ۱۳:۷).  

عیسی در ادامهٔ سخنان خود راجع به «پیامبران دروغین» هشدار می‌دهد که چون گرگ در لباس گوسفند می‌آیند. او فرمود که می‌توانیم آنها را از «میوه‌هایشان» یا به عبارت دیگر، از نتایج تعالیمشان بشناسیم. «درخت نیکو نمی‌تواند میوهٔ بد بدهد و درخت بد نیز نمی‌تواند میوهٔ نیکو آورد.» (متی ۱۸:۷) یکی از بخش‌های دشوار در تعالیم عیسی این سخنان هستند که فرمود: «نه هر که مرا سرورم، سرورم خطاب کند به پادشاهی آسمان راه یابد، بلکه تنها آنکه ارادهٔ پدر مرا که در آسمان است به جا آورد.» (متی ۲۱:۷) نقطهٔ عطف این تعلیم را در انجیل یوحنا می‌بینیم که عیسی در ادامهٔ این بخش از سخنان خود که «من راه و راستی و حیات هستم»، می‌گوید: «اگر مرا می‌شناختید پدر مرا نیز می‌‌شناختید.» (یوحنا ۷:۱۴)  

زمانی که حقیقت بر شما آشکار شود، آن را درک می‌کنید  

ما ادعا نمی‌کنیم که همانند انبیا دارای حکمت الهی هستیم؛ یا تمام اسرار خلقت را می‌دانیم. ما نیز درست مثل شما مسافران این زندگی هستیم و سعی داریم خدا را بشناسیم و ارادهٔ او را در زندگی‌مان بفهمیم. ما به‌خوبی می‌دانیم که کامل نیستیم و با کامل‌شدن خیلی فاصله داریم. همان‌طور که پیش از این هم گفتیم، حقیقت و راستی فقط از طرف خدا می‌آیند. زمانی که حقیقت بر شما آشکار شود، آن را درک می‌کنید. ممکن است که در حال حاضر شما بخشی از حقیقت میان حال و آینده را بپذیرید، اما خدا صبور، مهربان و با محبت است. خدا اجازه می‌دهد تا در مسیر شناخت او هر چقدر بیشتر پیش می‌روید، بیشتر هم اصلاح شوید. هر وقت کتاب‌مقدس را مطالعه می‌کنید، به روح‌القدس فرصت می‌دهید تا با قلب شما به‌طور مستقیم صحبت کند. این عالی است.  

تأمل شخصی  

  1.  آیا می‌دانم چرا به این طریق خدا را عبادت می‌کنم؟ اگر کسی در مورد ایمان من سؤال کند چگونه می‌توانم پاسخ بدهم؟ 
  2. وقتی کسی با من در مورد اعتقادات خودش صحبت می‌کند، حتی اگر احساس کنم که مورد قبولم نیست، آیا می‌توانم صبورانه به حرف‌هایش گوش بدهم؟ 
  3. آیا به اعتقادات شخص دیگری توهین کرده و از این بابت احساس گناه می‌کنم؟ آیا باور دارم که خدا آن شخص را همان‌قدر دوست دارد که مرا دوست دارد؟ 
  4. آیا واقعاً قبول دارم که عیسی «راه و راستی و حیات» است؟ به چه دلیل؟ 
  5. آیا در مورد بهشت و زندگی پس از مرگ فکر می‌کنم؟ در مورد مرگ خودم چه احساسی دارم؟ 

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.