شاید شما هم اکنون به سن «مسئولیتپذیری» رسیده یا نزدیک شدهاید. در این سن، شما دیگر مسئول اعمال و رفتار خود هستید. خیلی ساده است که بخواهید تمام بار مسئولیت آنچه را که هستید بر شانهٔ والدین یا کسانی که شما را بزرگ کردهاند بگذارید. ناگفته نماند که آنها چه خوب یا بد، تأثیر غیرقابل انکاری بر [شخصیت] شما دارند، اما در نهایت، شما فرزند خدا هستید و زمانی که به اندازهٔ کافی بزرگ شده باشید که فرق خوب و بد را بدانید، خدا شما را در قبال هر تصمیمی که میگیرید و انتخاب میکنید، مسئول میداند. هر یک از ما این چنین هستیم. مرتبه بعد که بخواهید با خواهر یا برادرتان کتک کاری کنید حتما این نکته را به یاد خواهید داشت. اینطور نیست؟
بار مسئولیت محبت بیقید و شرط که بر شانهٔ والدین شما قرار دارد، اکنون بر عهدهٔ شما نیز هست. گاهی اوقات بهراحتی فراموش میکنیم که محبت، یک خیابان دوطرفه است. آری، هر چه بیشتر بدانیم، بیشتر در مقابل خدا مسئول هستیم. «هر که به او بیشتر داده شود از او بیشتر مطالبه خواهد شد و هر که مسئولیتش بیشتر باشد پاسخگوییاش نیز بیشتر خواهد بود.» (لوقا ۴۸:۱۲) خدا میخواهد که هر خانواده، فرزندان خود را برکت خدا بداند. بچهها در سنین کودکی، با عشق و محبتی معصومانه والدین خود را دوست دارند و فکر میکنند که هیچ عمل آنها اشتباه نیست. در حقیقت، پدر خانواده، بهطور خاص، اولین کسی است که نقش خدا را در زندگی ما ایفا میکند. اگر سایهٔ پدری پرمحبت و مسئول بر سر ما باشد، راحتتر میتوانیم مفهوم پدربودن خدا را درک کنیم.
آیا «محبت بیقید و شرط» واقعاً وجود دارد؟
وقتی یک رابطهٔ جدی مثل ازدواج طعم خودش را از دست میدهد، بهطور حتم یک یا هر دو طرف این رابطه در پرورشدادن خصوصیات نهُ گانهای که با عنوان «ثمرات روح» ذکر کردیم کوتاهی کردهاند. برای لحظاتی به خانوادهتان نگاه کنید و این اصل را در ذهن خود تکرار نمایید: یک شروع خوب تضمینی برای یک پایان خوب نیست.
شما میتوانید واژهٔ «بد» را جایگزین واژهٔ «خوب» کنید. باز هم خواهید دید که حقیقت دارد. اگر اعضای هر خانواده نسبت به یکدیگر محبت و توجه عمیق داشته باشند، آن خانواده الگوی موفقی خواهد بود. گاهی اوقات باید با آنچه که دارید کار کنید.
جستجو برای محبت بیقید و شرط در زندگیام
اگر شما نمیدانید که خدا میخواهد محبت بیقید و شرط میان تمام اعضای خانواده ردوبدل شود، شاید فهمیدن این نکته، تسلیبخش باشد که بدانید خدا راهی را پیدا خواهد کرد تا این محبت وارد زندگی شما بشود. شاید در جاهای مختلف [که بعضی هم ناسالم هستند] بهدنبال یافتن این محبت باشید و سرانجام فکر کنید که آن را پیدا کردهاید، اما خدا نقشهٔ بهتری برای شما دارد. او میتواند با دخالت خود یک الگوی مثبت و سازنده از محبت را در برابر شما قرار بدهد، وقتی که چشمبهراه و منتظر آن باشید. در واقع، او به اشتیاق قلبی شما حتی اگر بر زبان هم نیاورید، پاسخ میدهد. اغلب مواقع یک معلم دلسوز، یک مربی، یک همسایه یا یکی از کارکنان با محبت کلیسا میتواند این خلأ را در زندگیتان پر کند. در این موقع، متوجه خواهید شد که خدا محبت بیقید و شرط خود را بهسوی شما فرستاده است.
امروزه هر خانوادهای با وجود انواع مشکلات و بحرانهایی که روبهرو است، هنوز هم بهترین و امنترین مکان برای رشد فرزندان هستند که خدا تعیین کرده است. نقشهٔ او کامل است، حتی اگر گاهی اوقات ما کار را خراب میکنیم. شاعری به نام «رابرت فراست» گفته است: «خانه به آن مکانی میگویند که وقتی به آنجا میروی آنها نیز تو را به درون بپذیرند.» حق با اوست. خدا، پدر آسمانی است. وقتی به یک آغوش باز احتیاج داری، بزرگترین دستها در تمام عالم بهسوی شما گشوده است.
تأمل شخصی
۱- تعریف من از خانواده تا چه اندازه با آنچه خواندم تطبیق میکند؟
۲- در جدول ۱ تا ۱۰، اگر عدد ۱۰ را بهعنوان خانوادهٔ ایدهآل درنظر بگیرم، خانوادهام در کجا قرار دارد؟ چرا؟
۳- چگونه خدا به من و خانوادهام در عبور از یک بحران (شاید از طریق دوستان، مشاوران یا پزشکان) کمک کرده است؟ اگر اکنون در بحران هستم خدا چطور به من کمک میکند؟
۴- چه کسی برای من بهترین الگوی محبت بیقید و شرط در زندگیام است؟ رابطهٔ من با او یا آنها چگونه است؟
۵- در مورد جملهٔ رابرت فراست راجع بهخانواده چه احساسی دارم؟