آیا خدا از فرشتگان هم برای کمککردن به ما استفاده میکند؟ آیا ممکن است ارواح درگذشتگان که در آسمان هستند به فرشته تبدیل شوند؟ جواب این سؤالات را در قسمت قبل بیابید.
آیا از من انتظار میرود [به پاس آنچه دریافت کردهام] شهادت بدهم؟
در حالی که برای رشد روحانی خود کارهایی را که لازم است انجام میدهید، متوجه خواهید شد که خدا اشتیاق فراوانی برای شهادتدادن به دیگران در شما قرار داده است. به همان نحو که دیگران شما را در مسیر رشد روحانی خوراک دادند و تشویق نمودند، شما نیز باید در پرورش و تغذیهٔ روحانی کسانی که هنوز به اندازهٔ شما رشد نکردهاند سهیم باشید. برخی به این کار شاگردسازی و عدهای دیگر آن را تربیت ایماندار مینامند. به بیان ساده، یعنی اینکه شما بهدور از خودخواهی و تکبر آنچه که آموختهاید و برایتان مفید بوده است را به دیگران منتقل کنید.
روشهای مختلفی برای کمککردن به دیگران وجود دارند. شاید برادر و خواهر کوچکتر از خودمان داریم که به نصیحت یا تشویق ما نیاز دارند. یا اینکه فرزندان بزرگتر با عشق و علاقه از والدین ناتوان یا بیمارخود پرستاری میکنند، درست همانطور که روزی والدین از آنها مراقبت میکردند. شاید یک روز شما این نقش را ایفا کنید. آیا هیچ کدام از ما دوست نداریم که فرزندانمان در آینده –اگر داشته باشیم– به همان روش از ما مراقبت کنند وقتی به آنها احتیاج داریم؟ شما هر روز همکلاسیها و دوستانی را در اطرافتان میبینید که راه خود را گم کردهاند. آیا هیچ فکر کردهاید که چطور میتوانید به آنها کمک کنید؟
پولس رسول به مسیحیان کلیسای تسالونیکی چنین مینویسد: «ای برادران از شما استدعا میکنیم که کاهلان را هشدار دهید، کمجرأتان را تشویق کنید، ضعیفان را حمایت نمایید و با همه بردبار باشید.» (اول تسالونیکیان ۱۴:۵) یکی از پایههای زندگی مسیحی این است که باعث بنا، تشویق و تسلی اطرافیان خود باشیم، بهخصوص برای ایمانداران ضعیف. زمانی که اینگونه عمل کنید، متوجه خواهید شد که خود شما هم در مسیر رشد روحانی پیشرفت کردهاید.
یکی از نکاتی که باید به آن توجه کنیم، تلاش برای انجام ارادهٔ خداست. همچنان که در جادهٔ مسیحیت راه میروید، رشد میکنید و یاد میگیرید، با کسانی مواجه خواهید شد که با اجازهٔ خدا وارد زندگیتان میشوند تا به شما کمک کنند. خود شما هم ممکن است در آینده همین نقش را در زندگی شخص دیگری ایفا کنید.
وجود رهبران روحانی خدا ترس و راسخ بسیار مهم است. اما گاهی اوقات اگر صدای ایشان صدای خدا را تحتالشعاع قرار بدهد، دچار مشکل میشویم. شاید کسانی که خودشان را بهعنوان شخصیتهای روحانی و وارسته جلوه میدهند بهراحتی بتوانند مردم سادهدل و زودباور را تحت نفوذ خود بگیرند. این موضوع در طول تاریخ کلیسا همواره اتفاق افتاده است و امروز هم اتفاق میآفتد. در این هنگام باید به کلام خدا برگردیم، راهی را که رفتهایم مرور کنیم و دوباره در مسیر حقیقت خدا قرار بگیریم. فقط حقیقت خداست که ما را آزاد میسازد و افق دید ما را روشن میگرداند.
بهخاطر داشته باشید که شما، در این مقطع از زندگیتان، چیزی بیشتر از یک دانشآموز هستید. شاید بهخوبی و سریع مطالعه میکنید، اما هنوز راهی بسیار طولانی پیش رو دارید و درسهای زیادی وجود دارند. یک ضربالمثل شرقی میگوید: «وقتی شاگرد حاضر باشد، سروکلهٔ معلم هم پیدا میشود.» شاید یکروز شما همان معلم باشید. حتی اکنون و در همین مقطع نیز بتوانید شهادت خود را با دیگران در میان بگذارید. اشتیاقی که جوان و نوجوان برای خدا دارد، موهبتی است که باید به آن توجه کرد. وقتی خدا وارد زندگی ما بشود معجزات زیادی اتفاق میافتند. اینطور نیست؟