قسمت قبل در مورد ابراهیم و مشکلی که در خصوص همسرش سارا بهوجود آمد صحبت کردم. در این قسمت میخواهم دربارهٔ رابطهٔ او با کنیزش «هاجر» بنویسم.
در پیدایش ۱۶: ۱-۲ میخوانیم که: «و اما سارای همسر اَبرام فرزندی برای وی نیاورده بود. او را کنیزی مصری بود، «هاجر» نام. پس سارای به اَبرام گفت: “خداوند مرا از آوردن فرزندان بازداشته است. پس به کنیز من درآی؛ شاید به واسطهٔ او صاحب فرزندان گردم.” ابرام به سخن سارای گوش گرفت.»
در واقع این «گوشگرفتن» ابراهیم و ازدواج او با هاجر سرآغاز بهوجود آمدن مشکلاتی میشود که در نهایت باعث رانده شدن هاجر و فرزندش میشود (پیدایش ۲۱: ۸-۱۰).
اما در این میانه؛ حرفهای دیگری نیز هست که باید گفته شوند. در فصل ۱۲ از کتاب پیدایش، آنجا که خدا برای بار اول با ابراهیم سخن میگوید، به او وعده میدهد که از وی قومی بزرگ پدید خواهد آورد (۱:۱۲-۲).
بهنظرم میشود قبل از ازدواج ابراهیم با هاجر وارد داستان شد و برای او توضیح داد. مثلاً میتوانم بهخاطر او بیاورم که خدا به او قول داده است که از وی قومی بزرگ پدید خواهد آورد؛ پس آیا بهتر نیست که قدری بیشتر در خصوص وعدهٔ خدا فکر کند؟
اما بگذارید اینطور به قضیه نگاه کنیم که وقتی ابراهیم تصمیم گرفت با هاجر ازدواج کند، هنوز هم میتوان گفت که از وی قومی بزرگ میشود پدید آید. ابراهیم از کجا میتوانست بداند که وعدهٔ خدا به وی از سارا خواهد بود؟ فراموش نکنیم که در جای دیگر در پاسخ به ابراهیم که نگران این است که بعد از مرگ وارثی از نسل وی به یادگار نخواهد ماند، میگوید: «کسی که از صُلب تو درآید وارث تو خواهد بود» (پیدایش ۱۵: ۴).
قصد من این نیست که از ابراهیم دفاع کنم؛ زیرا که در کتاب مقدس بهغیر از عیسی، همه گناه کردهاند و خطاکار بهشمار می روند؛ اما میخواهم ببینیم که دقیقاً چه نوع خطایی از ابراهیم سر زد؟ بهنظر نمیرسد که از ابراهیم خطایی سر زده باشد. او هنگام ازدواج با هاجر مردی کهنسال بود (پیدایش ۱۶: ۱۶).
آیا میتوانیم اینگونه بگوییم که ابراهیم بر اساس آداب و رسوم زمانهٔ خودش با هاجر ازدواج کرد، زیرا همسرش سارا نازا بود؟ ( ۱۶: ۲)
او به پیشنهاد سارا گوش داد و همسر دیگری اختیار کرد. آیا او گمان میکرد که این ازدواج در مسیر تحقق وعدهٔ خدا نسبت بدو میباشد؟ بهنظر میرسد که پاسخ این پرسش هم بلی باشد. ابراهیم از این دیدگاه خطایی مرتکب نشد و هر کس دیگری نیز که در جایگاه او در آن دوران می زیست به احتمال بسیار زیاد همان کاری را میکرد که ابراهیم کرد.
بهنظرتان آیا صحیح است که ما آدمهای کتاب مقدس را از چهارچوب زمانی و مکانیشان خارج کنیم و با معیارهای این دوران آنها و اعمال ایشان را قضاوت کنیم؟
چقدر چنین قضاوتی چهرهٔ آدمهای کتاب مقدسی را از آنچه که بودهاند دور کرده، ایشان را به شباهت افکار و خواستههای ما در میآورد؟
با ما باشید تا دفعهٔ دیگر به شخصیتی دیگر از کتاب مقدس بپردازیم.