عیسای نوجوان
چرا مرا میجستید؟ مگر نمیدانستید که باید در خانۀ پدرم باشم؟ لوقا ۲: ۴۹
روایت سفر عیسی به اورشلیم در سن دوازده سالگی، همراه با یوسف و مریم، یگانه واقعهای است که پس از وقایع نوزادی عیسی و پیش از آغاز خدمت او در سن سی سالگی، برای ما بجا مانده است. اما در همین ماجرای کوتاه، ما با حقایق بسیار مهمی از شخصیت عیسی روبرو میشویم. در سنت یهود، سیزده سالگی برای پسران از اهمیت خاصی برخوردار بود، چرا که این سن، زمان بلوغ و ورود شخص به دوران بزرگسالی و مسئولیت پذیری محسوب میشد. از این رو طی مراسمی، این موضوع به همگان اعلام میشد. اما، گویی در این ماجرا عیسی در نظر دارد پیش از ورود به مرحلۀ بزرگسالی تفاوت خود با سایر همسالانش را به یوسف، مریم و سایرین یادآور شود. گفتگوی او با معلمین یهودی و شگفتی آنها از میزان فهم و درک روحانی عیسی، حاکی از تفاوت فاحش او با همسالان خویش است. از سوی دیگر اشارۀ او، در پاسخ به مریم، مبنی بر اینکه خدا پدر اوست، گواه بر این است که عیسی از سنین پایین از مقام الهی خود آگاه بوده است، و این حقیقتی نبوده است که در طول خدمت بر او مکشوف شده باشد. همچنین، از این متن اینگونه بر میآید که مریم و یوسف با وجود مکاشفاتی که پیش از تولد عیسی و در دوران طفولیت او از خدا دریافت کرده بودند، هنوز اشراف کاملی بر مقام و ماموریت عیسی نداشتند، و شاید لازم میبود که عیسی از طریق این رویداد متذکر این مطلب شده، نقش آنها را در زندگی خود مورد تاکید قرار دهد، تا آنان با محبت انسانی خود مانعی در مسیر ماموریت او ایجاد نکنند.
اما، عیسی نشان داد که با وجود تفاوت بنیادی خود با والدین زمینیاش، تا چه اندازه برای نظم و ترتیب مقرر شده توسط خدا اهمیت و احترام قائل است. لذا، پس از این ماجرا او با طیب خاطر به اطاعت از والدین زمینی خود ادامه داد، تا در آستانۀ رسمیت یافتن بزرگسالیاش نمونۀ کاملی از اطاعت و سرسپردگی را برای ما بجا گذارد. برای عیسی درک الوهیت در این سنین پایین بهانهای برای عدم اطاعت از والدین انسانی نیست؛ نمونهای عالی از اطاعت برای همۀ پیروان عیسی، بویژه نوجوانانی که در آغاز شناخت حقیقی خویشتن هستند.
مطالعهٔ کتاب مقدس
لوقا ۲: ۴۹
چرا مرا میجستید؟ مگر نمیدانستید که باید در خانۀ پدرم باشم؟