ایوب ۹:۱
آیا ایوب مجاناً از خدا میترسد؟
ژوزف تُن
در رومانی، شاعری مسیحی بنام ترایان دورز (Traian Dorz) زندگی میکرد. او بیش از شانزده سال از عمرش را بهخاطر ایمان به مسیح در زندان گذرانید. روزی وی را بهخاطر کتابی از مجموعه اشعار مسیحی که برای کودکان نوشته بود، به دو سال زندان دیگر محکوم کردند. در آن زمان او هفتاد سال داشت! در زندان، شعری دیگر سرود با این مضمون که: «خداوندا، کمکم کن تا محبت نمایم، حتی اگر هیچیک از دعاهایم شنیده نشوند. کمکم کن تا به تو توکل کنم، حتی اگر هیچ پاداشی در ابدیت نباشد.»
البته که در آسمان برای مقدسین پاداشی خواهد بود، اما او میخواست تصریح نماید که او خدا را نه به خاطر اجابت دعاهایش و نه به امید پاداش، بلکه بدین علت که شایسته خدمتکردهشدن است، محبت مینماید. او خدا را برای وجود خودش و نه برای کارهایی که انجام میدهد، خدمت میکرد. پاسخ خدا به این پرسش شیطان که: «آیا ایوب مجاناً از خدا میترسد؟» این بود: «آری!». خدا ایوب را باور داشت و ایوب هم بهرغم همه «چراها»، به خدا یقین داشت.