اگر در نظر بگیرید که همهٔ ما «بهصورت خدا» ساخته شدهایم چه تصوری در ذهن شما بهوجود میآید؟ ترزا آلن ۱۷ ساله میگوید: «وقتی بچهٔ کوچکی بودم سعی میکردم تصور کنم خدا چه شکلی دارد و من چطور میتوانم او را ببینم؟ در نهایت به خودم گفتم که خدا شبیه یک پیرمرد سالخورده است مثل پدربزرگ من که از دنیا رفته. من نیاز عمیقی داشتم که خدا را مانند یک پدر مهربان بشناسم.»
ترزا معتقد بود که خدا او را دوست دارد، اما در عین حال حساب تمام گناهانش را آنطور که مادرش گفته بود در «کتاب حیات» نگه داشته است. ترزا از مادر خود و معلمان کانون شادی یاد گرفته بود که میتواند با هر چه در دل دارد به حضور خدا برود و با او صحبت کند، چرا که او پدر آسمانی ترزا و خدای محبت و شفقت بود. ترزا میگوید: «چون ارتباط چندانی با پدر الکلی خودم نداشتم، این موضوع (پدربودن خدا) برای من اهمیت زیادی داشت.»
حقیقت این است که ما اولین نحوهٔ ارتباط با خدا را از طریق والدین خود و بزرگسالانی که در زندگی ما مهم هستند یاد میگیریم. شاید در این مرحله از زندگی خودتان بهدرستی ندانید که چرا به خدا بیاعتماد هستید یا یک ایمان کورکورانه دارید. شاید هم در بین این دو حالت قرار گرفتهاید. کمی دربارهٔ زندگی خانوادگی خود و اینکه اولین تصور شما از خدا در کجا شکل گرفته است فکر کنید. آیا از یک پدر مهربان و دوست داشتنی برخوردار بودهاید؟ یا مثل ترزا در خانوادهای رشد کردهاید که یکی از والدین حضور نداشته یا بسیار بدزبان یا بیمار بوده است؟ بهطور طبیعی شناخت شما از خدا بهعنوان یک پدر پُرمحبت و قابل اعتماد، تحت تأثیر تجربیات شما در محیط خانواده خواهد بود.
اسکات گیلبرت ۱۶ ساله، هرگز پدر خود را ندیده بود. زمانی که او فقط دو سال داشت پدرش خانه را ترک کرده و این پسر با خشم و تلخی فراوانی بزرگ شده بود. اسکات میگفت: «من خیلی ناراحت بودم، میدانستم که چیزی مهم در زندگی من گم شده بود، اما عجیب این است که به طریقی، مردان خداشناس سر راه من قرار گرفتند، آنها الگوی من بودند و باعث شدند که ایمان به خدا در وجودم دوباره زنده شود.» محبت توانست تصور اسکات از خودش و خدا را تغییر دهد. او دیگر خود را بچهای رهاشده و طردشده نمیدید.
- شما چه تصوری از خدا دارید؟ خدا کیست و رابطهتان با او چگونه است؟
شش صفت خدا
خدایی که او را خدمت میکنیم کیست؟ زمانی که از شخصیت خداگونه صحبت میکنیم منظور چیست؟
جالب است بدانیم چگونه کتاب مزامیر -که برخی آن را «کتاب مقدس کوچک» نامیدهاند- خصوصیات خدا را بارها و بارها آشکار کرده است. اگرچه میتوانیم ویژگیهای مشخصتری را برای خدا بیان کنیم، اما شش صفت مهم او در کتاب مقدس بیش از جنبههای دیگر بهچشم میآیند. خدا بهعنوان آفرینندهٔ قادر مطلق، خدای قدوس، خدای عادل، خدای محبت، خدای صبور و البته خدای غضبکننده (در زمانی که لازم باشد) معرفی شده است.
۱. خالق / تحملکننده: چطور خدا جهان را «اداره» میکند؟
از زمانهای خیلی دور، انسانها احساس میکردند که در این دنیا تنها نیستند، بلکه بهنحوی با آن قدرتی که حیات و هدف به ایشان داده بود ارتباط دارند. ما میتوانیم این را حس «خداجویی» درون خود بنامیم یا یک میل باطنی که برای ارتباطداشتن با خالق و شناختن او بهصورت شخصی و عمیق. تاریخ کتاب مقدس نشان میدهد که ما آدمها خیلی خوب میتوانیم به صدای خدا در وجودمان بیتوجه باشیم. شاید در کتاب مقدس، کتاب مزامیر روشنترین تصویر تاریخی از تمایل انسان به شناخت خدا باشد، چراکه تلاطمهای درونی را که همهٔ ما در کشمکشهای خود در این دنیا حس میکنیم، نیز طیف وسیعی از نیازهایی که تنها خدا به معنای واقعی میتواند آنها را تأمین کند بهخوبی نشان میدهد.
اولین آیه از مزمور ۱۲۱، یکی از مهمترین آیات ذکر شده در کتاب مقدس است: «چشمان خود را بهسوی کوهها برمیافرازم یاری من از کجا خواهد آمد؟» پاسخ این سؤال قبلاً داده شده است، حتی پیش از جملهٔ بعدی: «یاری من از سوی خداوند است که آسمان و زمین را آفرید.» درحالیکه تنها یک خدا وجود دارد، جنبههای مختلف شخصیت او در اسامی متعددی که کتاب مقدس برای خدا بهکار برده است دیده میشود. تمام کتابها فقط درمورد همین موضوع نوشته شدهاند.
کنترل و نظارت خدا بر طبیعت و تمام عناصر آن از یک سو، موضوعی بسیار جذاب و حیرتانگیز برای فکرکردن است. از سوی دیگر، رمز و رازی آزاردهنده برای ماست، وقتی درمورد بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله میشنویم. احساس میکنیم که خیلی ناتوان و درمانده هستیم. میخواهیم بهسوی او فریاد بزنیم تا فوراً جلوی ویرانی را بگیرد، اما در همان زمان باید بهیاد داشته باشیم که همین خدا، خالق تمام زیباییهای موجود در جهان، حافظ ما نیز هست. ما نمیتوانیم اهداف او را زیر سؤال ببریم، هر چقدر هم که بهنظرمان عجیب باشند.
پس از حوادث مخرب و تکاندهندهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا، بسیاری از مردم از هر سن و سالی به زندگی و اولویتهایی که برای خود ساخته بودند نگاهی دوباره انداختند. ایام ترس و ناامنی، باعث شد تا برخی از مردم بهسوی ایمانی که فکر میکردند درست است برگردند. دیگران متحیر بودند که آیا هیچ دلیلی برای ایمانداشتن وجود دارد؟این نگرانیها مُوَجه هستند و ما تلاش میکنیم تا به زبانی که برای نوجوانان قابل فهم است آنها را راهنمایی کنیم. آیا خدا هنوز هم «بر تخت» نشسته است؟ آیا او هنوز هم از ما مراقبت می کند؟ آیا او در یک آن همه جا حضور دارد؛ یعنی حاضر مطلق است؟ خواهیم دید.