در مقالهٔ گذشته، از دیدگاه کتابمقدس به آنچه باعث شد تا این وضعیت نابرابری که امروزه میان زن و مرد شاهد آن هستیم، نگاه کردیم. درحالیکه بشر برای اتحاد با یکدیگر و بهعنوان بازتابی از عشق خدا آفریده شدهاند، اما تقریباً بلافاصله بعد از آفرینش فریب خوردند و از همدیگر و از خدا دور شدند.
در اولین مقاله اشاره کردیم که این دقیقاً همان چیزی بود که شیطان میخواست اتفاق بیفتد. چرا که با ایجاد این فاصله در روابط، قلب خدا بیشتر از هر چیز آسیب میدید. بررسی دقیق آنچه در ابتدا اتفاق افتاده است، به ما کمک میکند که شرایط دردناکی که امروز برای ما و حتی اغلب اوقات برای کلیسا رخ داده است را بهتر درک کنیم. اما آیا باید در کلیسا چنین اتفاقاتی بیفتد؟ آیا ما باید چنین دردهایی را در روابط حتی بهعنوان ایمانداران تجربه کنیم؟ من فکر نمیکنم ضرورتی داشته باشد.
از همان ابتدا، خدا آشتی و احیا را از جانب خود فراهم کرد. او در عیسی مسیح، احیا روابط را بهصورت کامل فراهم ساخت. اجازه دهید ببینیم که پولس رسول چگونه با این نابرابری مشهود میان زن و مرد مقابله میکند.
پولس در دورانی زندگی میکرد که مردان بر زنان مسلط بودند. مردها افرادی بودند که جامعه را هدایت و رهبری میکردند. زنان دارایی آنها محسوب میشدند و نه یک شریک برابر با آنها. و در این چهارچوب زمانی، او نامهای به مسیحیان افسس مینویسد.
تمام نامه از وحدتی صحبت میکند که پیشتر دربارهٔ آن مطالعه کردیم: «او راز ارادۀ خود را به ما شناسانید، بنابر قصد نیکوی خود که در مسیح نمایان ساخت به جهت ادارۀ امورِ کمالِ دوران- و آن اراده این است که همه چیز را، خواه آنچه در آسمان و خواه آنچه بر زمین است، در یکی یعنی مسیح گرد آورد» (افسسیان ۱: ۹ و ۱۰). هدف خدا این است که کل خلقت را به وحدتی که برای آن آفریده شده بود بازگرداند و او این کار را در مسیح عیسی انجام میدهد.
مسیحیان افسس تصور میکردند از آنجا که امتها هستند، نمیتوانند با مسیحیان یهودی برابر باشند، از این رو پولس دربارهٔ برابریای که بهواسطهٔ عیسی مسیح بخشیده شده است برای آنها مینویسد. در قسمتی از نامه، او دستورالعملهایی مبنی بر اینکه چگونه بهعنوان مسیحیان زندگی کنند به آنها ارائه میدهد. همچنین یک لیست از دستورالعملهای بسیار عملی در اختیار آنها قرار میدهد و آن را با این کلمات به پایان میرساند: «به حرمت مسیح، تسلیم یکدیگر باشید.» (۵: ۲۱)
تمام رساله دربارهٔ یکیبودن با دستورالعملهایی است دربارهٔ وحدت و یگانگی: تسلیم یکدیگر باشید! اما سپس… پولس تمام سؤالاتی که بعد از خواندن این مطلب ممکن است در ذهن خواننده پیش بیاید را پیشبینی میکند: چگونه ممکن است تسلیم یکدیگر باشیم؟ همهٔ ما برابر نیستیم! زنها و شوهرها با هم برابر نیستند، اینطور نیست؟ درست مانند والدین و فرزندان، اربابها و رعیتها! چگونه ممکن است این گروهها تسلیم یکدیگر شوند؟ به همین خاطر پولس توضیح میدهد.
زنها و شوهرها واقعاً باید تسلیم یکدیگر باشند. نه فقط زن تسلیم شوهرش باشد، بلکه شوهر نیز باید تسلیم زن خود باشد. چگونه چنین چیزی اتفاق میافتد؟ تنها زمانی که به عیسی مسیح نگاه میکنیم، میتوانیم آن را درک کنیم. شوهر خوانده شده است تا زن خود را چنان محبت کند که مسیح عیسی کلیسای خود را محبت کرد. عیسی چگونه کلیسا را محبت کرد؟ با دادن جان خود برای او. «محبتی بزرگتر از این وجود ندارد که کسی جان خود را در راه دوستانش فدا کند» (یوحنا ۱۵: ۱۳). این محبتی است که پولس میگوید شوهر باید نسبت به زن خود داشته باشد! و سپس از زنها خواسته شده تا تسلیم شوهران خود باشند «همانگونه که کلیسا تسلیم مسیح است» (۵: ۲۴). از زنان خواسته نشده تا تسلیم اعمال شیطانی شوند. از آنها خواسته نشده تا تسلیم بیعدالتی شوند. تسلیمی که آنها به آن فراخوانده شدهاند یک تسلیم متقابل، میان دو شریک برابر و همارزش است، حتی با این که نقشهای متفاوتی دارند. شوهر همسر خود را با محبتی که حاضر است جان خود را برای او دهد دوست دارد و زن، با احترام به این عشق پاسخ میدهد و در زندگی همواره خود را تسلیم این عشق میکند.
جایی که آدم و حوا خود را هم در عمل و هم در کلام از یکدیگر جدا ساختند، عیسی مسیح مجدداً مردان و زنان را به همان وحدتی که هدف خدا از ابتدا برای آنها بود باز گرداند. عیسی با احیای ما بهواسطهٔ بخشیدن خود بهعنوان داماد، این را ممکن ساخت تا ما نیز یکدیگر را به روش او دوست داشته باشیم و خدمت کنیم. برابری مرد و زن از طریق قربانی عیسی، مبنای برابری در خانه، کلیسا و جامعه شده است.