مسیحیان از تمام فرقهها و فرهنگها، جشنها و اعیاد بهخصوصی را در تقویمهای خود تعیین کرده و گرامی میدارند. برخی از این اعیاد، مثل کریسمس یا عید قیام، جشنهای مهمی هستند و مربوط به مهمترین وقایع زندگی مسیح میباشند. دیگر عیدها، میتوانند مختص یک فرقه، فرهنگ یا کلیسایی خاص باشند. در این سری مقالات، در تلاش خواهیم بود تا برخی از مشهورترین اعیاد (نه مهمترین عیدها از نظر الهیاتی!) و ویژگیهای آنها را بدون هرگونه جانبداری، بررسی کنیم.
جشن مسیح پادشاه برای نخستین بار در سال ۱۹۲۵ توسط پاپ پیوس یازدهم و در پاسخ به رشد سکولاریزم و ملیگرایی در دنیای مدرن بنیان گذاشته شد. این جشن که در اصل، در آخرین یکشنبۀ اکتبر برگزار میشد، در سال ۱۹۶۰ به آخرین یکشنبۀ تقویم عبادی که بین ۲۰ تا ۲۶ نوامبر واقع میشود، انتقال یافت. این روز در تقویم بسیاری از کلیساهای انگلیکن، لوتری و متدیست وجود دارد و حاکمیت مسیح را نه تنها بر تمام مخلوقات، بلکه در حقیقت، بر تمام خلقت جشن میگیرد. در نتیجه، ایمانداران مالک خودشان نیستند، بلکه متعلق به مسیحاند که آنان را با خون خود خریده است. این عید، بُعد آخرشناسانهای نیز در جشن گرفتن پادشاهی قریبالوقوع مسیح دارد که خود را به آغاز سال عبادی بعد، مخصوصاً ایام تولد عیسی، معطوف میکند. به یاد آوردن حکومت مسیح بر زمین، روشی مناسب برای آغاز ایام آمادگی روحانی، هم برای تجسم و هم بازگشت مسیح است.
با وجود آنکه جشن مسیح پادشاه، تأکید بهخصوصی بر حاکمیت مسیح دارد، اما این در حقیقت چیزی است که در مراسم کلیسایی تمام یکشنبههای سال، مورد توجه واقع میشود. مسیحیان از همان ابتدا، یکشنبه را بهعنوان روز خداوند، گرامی میداشتند. آنان باور داشتند که قیام عیسای مسیح در این روز، یعنی نخستین روز هفته و روز بعد از شبات یهودی اتفاق افتاده است. در نتیجه، یکشنبه یا روز خداوند در بیشتر اجتماعات اولیۀ مسیحی با پیروزی مسیح بر مرگ، گناه، جهان و شیطان ارتباط داشت. کتابمقدس برای نخستین بار در مکاشفه ۱:۱۰ به این مسئله اشاره کرده است. روز خداوند روزی است که یوحنا در آن، رؤیایی را دریافت کرد که در این کتاب ثبت شده است. روز خداوند برای مسیحیان اولیه، جشن اصلی و شاد مسیحی بود. بنابراین، با توجه به این دیدگاه، جشن مسیح پادشاه، صرفاً یادآوری چیزی است که هر یکشنبه میبایست باشد.
مسیحیان مختلف روز خداوند را به شکلهای مختلف جشن میگیرند. روز خداوند برای مسیحیان اولیه، مثل شبات یهودی، یعنی روزی برای استراحت نبود، بلکه روزی بود که همه گرد هم میآمدند تا ایمان به عیسای مسیح را جشن بگیرند و درست مانند عیسی در شام آخر، نان را با یکدیگر پاره کنند. در سالهای اخیر برخی گروههای مسیحی مانند ادونتیستهای روز هفتم مدعی شدهاند که روز خداوند بعدها بهعنوان روز یکشنبه در نظر گرفته شد و روز شبات یهودی، یعنی شنبه، باید روز خداوند مسیحیان باشد. با اینحال، این ادعا با روایت پدران اولیۀ کلیسا همخوانی ندارد.
بیشتر مسیحیان اولیه، روز خداوند را بهعنوان مفهومی روحانی تعبیر میکردند و اصرار نداشتند که مسیحیان باید از تمام کارها در این روز دست بکشند. البته آنها حق انتخابی نیز در این امر نداشتند، زیرا یکشنبه به دستور کنستانتین اول در اوایل قرن چهارم، بهعنوان روز استراحت در امپراتوری روم تعیین شده بود. در واقع، مسیحیان اولیه مشتاق بودند تا بر تفاوتهای روز شادِ خداوند با شباتِ شریعتمأبانۀ یهودی که به آنها اجازۀ کار نمیداد، تأکید کنند. الهیدان بسیار بانفوذ قرون وسطی، توماس آکویناس ایمانداران را ترغیب میکرد تا همچون پیدایش ۲:۲-۳، از خود خداوند سرمشق بگیرند و در روز یکشنبه استراحت کنند. بهرغم این که بهنظر میرسد تمام این مباحث ریشه در ابهام در مورد روز خداوند بهعنوان نخستین روز هفته دارند، شبات یهودی بهعنوان آخرین روز هفته، این آموزه توسط پروتستانها و پس از جنبش اصلاحات، بسط داده شد. در نتیجه، بسیاری از کلیساهای پروتستان هنوز هم آموزۀ شباتگرایی را تعلیم میدهند که میتواند شامل دستورهایی مبنی بر کار نکردن مسیحیان یا غذا نخوردن در رستوران، خرید نکردن، ورزش نکردن، تلویزیون تماشا نکردن و عدم استفاده از اینترنت در یکشنبه نیز باشد. در عوض، مسیحیان پیرو اصلاحات تشویق شدهاند تا در این روز، در مراسم کلیسایی شرکت کنند، بشارت دهند و به بیماران سر بزنند. این کلیساها نگهداشتن شبات را همانقدر برای مسیحیان واجب میدانند که برای یهودیان اهمیت دارد.
برخی کلیساهای ارتدکس شرق و مشرقی رسم شرکت در مراسم کلیسایی شنبه و یکشنبه را نگه داشته و بین شبات و روز خداوند، تمایز قائل میشوند. این کلیساها شنبه را بهعنوان روزی که مسیح یک روز پس از مرگ بر صلیب، در قبر آرمید، در نظر میگیرند. با اینحال، آنان تأکید بیشتری بر روز خداوند دارند، یعنی روزی که مسیح از مردگان قیام کرد.