مطالعهٔ کتاب مقدس: یوحنا ۶: ۱-۱۴
در این قسمت از کتاب مقدس دربارهٔ اعمال فداکارانهٔ پسری میخوانیم که برای غذادادن به عدهٔ زیادی از افراد کمک کرد.
همه پیکنیکرفتن را دوست دارند. شاید بهخاطر بیماری فراگیر کووید-۱۹، مدت زیادی است که به پیکنیک نرفتهاید، اما همهٔ ما میتوانیم مشتاقانه منتظر آن روز باشیم و بعد؛ از آن لذت ببریم.
معمولاً قبل از رفتن به پیکنیک، همگی مشغول تدارکات هستیم. از خرید نان تازه گرفته تا گوجه، خیار، زیتون، میوه، آجیل، خرما و خوراکیهای دیگر. کوکو و کتلت پخته میشود. سبزی پاک شده و شسته میشود. زیراندازها تمیز و سفرهها تا میشوند. فلاسک و کتری آماده شده و آب برداشته میشود و… همهٔ اعضای خانواده کمک کردهاند، اکنون تمام چیزها آماده است و همه هیجانزده هستند.
در هر صورت، این اتفاقی نیست که در داستان ما رخ میدهد! بهنظر میرسد که تدارکات مناسب برای این روز فراهم نشده است! جمعیت زیادی ناگهان متوجه شدند که عیسی در منطقهٔ آنهاست. پس از کارشان دست کشیده و به بیرون دویدند تا او را بیابند. آنها دربارهٔ کسانی که او شفایشان داده بود و دیگر نشانههای معجزهآسا شنیده بودند. همه، هیجانزده منتظر بودند که به تعلیم او گوش کنند، اما هیچکس با خودش غذا نیاورده بود! این باورنکردنی نیست!
ساعتها سپری شد و خورشید در حال غروبکردن بود. بچهها بیقرار شده و ناراحت بودند؛ چون شکم گرسنهشان قاروقور میکرد. عیسی متوجه شد مردم گرسنهاند. بنابراین، تعلیمش را متوقف کرد. اما آنها چطور میتوانستند به این تعداد زیاد غذا بدهند؟ حتی اگر او و شاگردانش پول کافی داشتند (چون پول زیادی لازم بود)، تا مغازهها راه زیادی بود. بهعلاوه، احتمال اینکه بیشتر مغازهداران در بین جمعیتِ هیجانزده بودند نیز بسیار زیاد بود! تا اینجا ۵۰۰۰ مرد بودند! تعداد زیادی زن و بچهها را هم به آنها اضافه کنید! این جمعیت زیادی بود!
بعضی از شاگردان عیسی به او گفتند که مردم را به خانههایشان بفرست، اما عیسی میدانست که آنها بسیار گرسنه، خسته و ضعیفاند و نمیتوانند این همه راه را تا خانه بروند و چیزی بخورند. عیسی گفت: «نه، ما باید چیزی برای خوردن به آنها بدهیم. چقدر نان دارید؟»
حالا قهرمان داستان امروز ما به نزد عیسی آورده میشود. آندریاس، برادر پطرس گفت: «این پسری است که پنج نان جو کوچک و دو ماهی کوچک دارد، اما این چطور برای این تعداد زیاد کفایت خواهد کرد؟»
اگر شما جای آن پسر بودید، از نهار پیکنیک خود دست میکشیدید؟ شاید این پسری که نامش ذکر نشده، نان و ماهی خود را برای سفر طولانی بازگشت به خانه ذخیره کرده بود. اما او با شادی فداکارانه تصمیم گرفت نهار پیکنیک خود را تقسیم کرد. او میدانست که وقتی عدهٔ زیادی گرسنه هستند، نمیتواند از آن لذت ببرد، پس با خوشحالی آن را با عیسی قسمت کرد.
عیسی به شاگردانش گفت مردم را بر روی چمن بنشانند. بعد عیسی نان و ماهی آن پسر بچه را گرفت و خدا را بهخاطر آنها شکر کرد. شاگردانش غذا را بین همه تقسیم کردند و با تعجب زیاد دریافتند که همه به اندازهٔ کافی غذا خوردند. حتی غذای اضافی هم باقی ماند که دوازده سبد را پُر کرد، یک سبد برای هر یک از شاگردان که برای خانوادهشان به خانه ببرند!
روز بعد، عیسی دربارهٔ نان خاص دیگری صحبت کرد. او گفت: «من نان حیات هستم، نزد من آیید و هر آنچه برای این زندگی تازه نیاز دارید، من به شما خواهم داد.»
من مطمئنم که در آن روز، پسر بچه بسیار خوشحال به خانه رفته است تا به همه بگوید که چطور نهار کوچک پیکنیک او، تعداد زیادی را سیر کرد. او آن روز یاد گرفت که بهخاطر فداکاریش بود که عدهٔ زیادی برکت یافته و نیازشان برطرف شد.
همهٔ ما فراخوانده شدهایم که نان خود را با گرسنگان قسمت کنیم، هم نان جسمانی و هم نان روحانی خود را. اگر ما عیسی را بشناسیم، همیشه نیازمان برطرف خواهد شد و به اندازهٔ کافی خواهیم داشت تا با دیگران قسمت کنیم؛ چون عیسی وعده داده که نیازهای روزانهٔ ما را برطرف میکند. اگر ما عیسی را بشناسیم، همیشه از لحاظ روحانی بهخوبی تغذیه خواهیم شد. شاید بهنظرتان یک قرص نان کوچک تنها چیزی است که میتوانید به دیگران بدهید، اما همین هم کافی است. این برای خدا کافی است تا آن را تکثیر کند.
بیایید سعی کنیم که امروز را فداکارانه زندگی کنیم. به این ترتیب که نیازهای دیگران را بر نیازهای خود مقدم بدانیم. به این طریق از الگوی نیکوی خداوند عیسی پیروی خواهیم کرد و درمییابیم آنچه که او به ما تعلیم داده حقیقت است: «دادن از گرفتن فرخنده تر است.» (اعمال ۲۰: ۳۵)