در مقالهٔ قبلی به اهمیت موضوع اتحاد با یکدیگر اشاره کردیم و دیدیم که علاوه بر داشتن ثمرات نیکو در زندگی ما، عامل مهمی در بشارت و شناخت قلب پُرمحبت خدا به جهانیان است.
هر یک از ما با ویژگیهای شخصیتی متفاوت در روابط مختلف خانوادگی، دوستی، کاری، کلیسایی و… قرار میگیریم. این تفاوتها میتوانند باعث شادی و رشد ما شوند، یا برعکس ممکن است باعث دوری و قطع روابط ما گردند. در این مقاله به تعریف اتحاد و راههای ایجاد سازگاری با وجود تفاوتها، بر طبق نمونههایی از کتاب مقدس خواهیم پرداخت.
واژهٔ اتحاد در فرهنگ فارسی معین به معنی «یکیشدن»، «سازگاری و توافق»، و «اجتماع و وحدت» میباشد. تمامی این واژهها نشاندهندهٔ این هستند که در یک رابطه، اتحاد بهخودیخود وجود ندارد، بلکه باید آن را ساخت و ایجاد نمود.
خدا انسان را بهصورت خود آفرید و خواست او این بود که همان اتحادی که در تثلیث هست، بین انسان با خدا و بین انسانهای دیگر باشد. اما در کتاب پیدایش ۳: ۱۲، بعد از واقعهٔ سقوط، شاهد نفاق بین آدم و حوا هستیم. اینکه چگونه آدم بهجای پذیرش خطای خود، همسری که قرار بود با او یکدل باشد را مسبب گناه خود دانست و جدایی و نفاق که ثمرهٔ گناه است وارد نسل بشر شد. قائن بر ضد برادر خود هابیل، یعقوب و عیسو به ضد یکدیگر، برادران یوسف علیه او و ابشالوم بر ضد داود، نمونههای دیگر این چرخهٔ نفاق و دشمنی را به تصویر میکشند. بنابراین، در جهان سقوطکرده بهخاطر گناه، شاهد نفاق و جداییها، دشمنی و ستیزهجوییها، حسادت و دستهبندیها و دیگر اعمالی هستیم که کلام خدا در غلاطیان ۵: ۱۹-۲۱ آنها را اعمال نفس میداند. اما خبر خوش برای ما این است که عیسی مسیح با نوع زندگی، تعالیم، مرگ و قیامش، ملکوت صلح و سلامتی را به جهانیان هدیه کرد و هر کس در پادشاهی خدا زیست میکند، باید در پی مصالحه و دوستی با دیگران بکوشد.
نکتهای که خوب است به آن توجه داشته باشیم، این است که اتحاد بهمعنای «شبیهبههمشدن» نیست، بلکه یافتن شیوههایی برای سازگاری و یکدلی بیشتر است. بهطور مثال، انجام کار گروهی برای خیلی از افراد سخت است؛ چون با اشخاصی روبهرو میشوند که شخصیتشان متفاوت است از شخصیت آنها، و البته این موضوع چالشهای بسیاری را بههمراه دارد. اغلب بهجای استفاده از این چالشها بهعنوان یک فرصت برای رشد و یادگیری، افراد ترجیح میدهند که بهصورت انفرادی کار خود را انجام دهند. قرار نیست ما تلاش کنیم شبیه به هم فکر و عمل کنیم تا به اتحاد دست یابیم، بلکه با حفظ این تفاوتها، راههایی برای ارتباط سالم با یکدیگر بیابیم. ایجاد اتحاد در بین شاگردان مسیح هم چالشهای خاص خود را داشت. در بین آنها یعقوب و یوحنا ملقب به پسران رعد بودند که شخصیت تند و خشنی داشتند (لوقا ۹: ۵۱-۵۶)، پطرس جسور و صاحبنظر بود (یوحنا۲۱: ۲۰-۲۲/ متی ۱۴: ۲۲-۳۳)، یهودا در زمینهٔ مالی مشکل داشت (یوحنا۱۲: ۱-۶ ) و یوحنا برونگرا بود و عواطف خود را بهراحتی نشان میداد (یوحنا۲۱: ۲۰). بهخاطر تمام این تفاوتهای شخصیتی که میتوانست عامل درگیری، تلخی و جدایی بین آنها شود، مسیح در حضور پدر بهطور خاص دعا کرد. چگونه آنها میتوانستند با این تفاوتها کنار بیایند؟ اگر ما چنین نمونههای شخصیتی را در خانواده، جمع دوستانمان، محیط کارمان یا در کلیسا داشته باشیم، از بودن با آنها چه احساسی داریم؟ چگونه میتوانیم آنها را دوست داشته باشیم و وحدت و یکدلی در رابطهمان حاکم باشد؟
میبینیم که عیسی مسیح هم تلاش نکرد که پطرس شبیه یوحنا احساسات خود را نشان دهد یا وقتی جسارت پطرس برای بیرونآمدن از قایق را دید، بقیهٔ شاگردان را سرزنش و محکوم نکرد که چرا همانند او عمل نکردهاند. او روحیات و خصوصیات اخلاقی هر یک از آنها را خوب میشناخت و خوب میدانست که با هر یک از آنها به چه شکلی باید برخورد کند. او میدانست اشخاصی که برای شاگردی انتخاب کرده است، شخصیتهای متفاوت از یکدیگر دارند و با چالشهایی روبهرو خواهند شد؛ و چون از تمامی اینها آگاه بود، برای اتحاد و یکشدن آنها دعا کرد.
در مقالهٔ بعدی به نمونههایی در کلام خدا اشاره خواهد شد که نشان میدهند نقشه و برنامهٔ خدا برای همگی ما شبیه به هم نیست.
در آخر شما عزیزان را تشویق میکنم چنانچه چالشهای شما با اطرافیانتان به دلیل تفاوتهای شما با یکدیگر است، بهجای تلاش برای تغییر و عوضکردن شخصیت یکدیگر، بهدنبال راههایی برای درک و پذیرش هم باشید.