مسیحیان از تمام فرقهها و فرهنگها، جشنها و اعیاد بهخصوصی را در تقویمهای خود تعیین کرده و گرامی میدارند. برخی از این اعیاد، مثل کریسمس یا عید قیام، جشنهای مهمی هستند و مربوط به مهمترین وقایع زندگی مسیح میباشند. دیگر عیدها، میتوانند مختص یک فرقه، فرهنگ یا کلیسایی خاص باشند. در این سری مقالات، در تلاش خواهیم بود تا برخی از مشهورترین اعیاد (نه مهمترین عیدها از نظر الهیاتی!) و ویژگیهای آنها را بدون هرگونه جانبداری، بررسی کنیم.
در این مراسم، واقعۀ صعود مسیح به آسمان را آنطور که در مرقس ۱۶:۱۹-۲۰، لوقا ۲۴:۵۰-۵۳ و اعمال رسولان ۱:۶-۱۱ آمده، جشن میگیرند. بر اساس این روایتها، عیسی در مقابل چشمان شاگردانش، به درون ابرها و به آسمان بالا برده شد. این واقعه پس از دورهای ۴۰ روزه، بعد از قیام اتفاق افتاد. عیسی در این دوره بارها بر شاگردان خود ظاهر شد. در فصل اول اعمال رسولان، گفته شده که صعود بلافاصله پس از آن رخ داد که عیسی به شاگردانش وعدۀ فرستادن روحالقدس را داد. این وعدۀ مسیح، در روز پنتیکاست به حقیقت پیوست.
از نظر تاریخی، عید صعود یکی از مهمترین جشنهای مسیحی در غرب و برای کلیسای ارتدکس شرق یکی از دوازده جشن «عظیم» بوده است. قدمت این جشن حداقل به اوایل قرن چهارم میلادی میرسد. یکی از اسقفان قرن چهارم به نام یوحنای زرّیندها، طوری در مورد این عید مینویسد که انگار این عید در زمان حیات او، بسیار مرسوم و شناخته شده بوده است. مسیحیان اولیه، اهمیت این عید را بهعنوان بخشی از کار رستگاریبخش عیسای مسیح در نظر میگرفتند. تولد، رنج، مرگ، قیام، صعود و نشستن مسیح بر دست راست پدر در آسمان، در کنار هم نشاندهندۀ پیروزی مسیح بر دشمنانش بودند. تمام اینها در اعتقادنامۀ رسولان ذکر شده است. قدمت این اعتقادنامه به قرن دوم میلادی میرسد. بنابراین، نباید در مورد اهمیت اولیۀ عید صعود، که مسیح را قادر ساخت تا در جایگاه برحق خود بر دست راست پدر بنشیند، تعجب کرد.
این عید، روز شادی و جشن پیروزی مسیح است. در قرون وسطی، مراسم شاد کلیسایی در این روز، بسیار محبوب بودند. در این مراسم، مجسمۀ عیسی با طناب از سقف کلیسا بالا کشیده میشد. پس از آن دوران، در برخی کشورهای اروپایی، رسم دنبالکردن «شیاطین» به دور روستاها یا شهرها و فروکردن مترسکها در آب یا سوزاندنشان بهوجود آمد. تمامی این رسمها نماد پیروزی مسیح بر شیطان بودند. در انگلستان، رسم «حفاظت از حریمها» نیز مرسوم بود و طی آن افراد به دور کلیسای محلی خود میگشتند و برای آن منطقه دعا میکردند.
متأسفانه، این رسمها اکنون تا حد زیادی به فراموشی سپرده شدهاند. در کلیساهای امروزی در غرب، روز عید صعود که ۴۰ روز بعد از عید قیام است، تا حدی ناشناس باقی مانده است. در برخی کشورهای مسیحی مانند فرانسه و آلمان، روز صعود مسیح هنوز هم تعطیل رسمی است، در صورتی که در نقاط دیگر مثل انگلستان، چنین نیست. این به این معناست که در سالهای اخیر، افراد کمتر و کمتری در مراسم این عید در کلیسا شرکت میکنند، چرا که اکثر مردم نمیتوانند در روزهای کاری به کلیسا بروند. در برخی کشورها، کلیساها تصمیم گرفتهاند تا عید صعود را بهجای روز سنتیاش، یعنی پنجشنبه، در نزدیکترین یکشنبه به تاریخ تقویمی آن برگزار کنند. البته این مسئله به این معنی است که این عید، دیگر لزوماً چهلمین روز بعد از عید قیام نیست، اما شاید چنین کاری، بهتر از فراموشکردن آن باشد.
از نظر سنتی، تمام ۴۰ روزِ بینِ قیام و صعود، زمانی برای شادی و جشن است، سروری مضاعف بر شادی عید قیام. این ۴۰ روز بهعنوان موازنهای برای ایام لنت در تقویم عبادتی کلیسا عمل میکنند. یکشنبۀ پیش از عید صعود را تحت عنوان یکشنبۀ تضرع میشناسند و دوشنبه، سهشنبه و چهارشنبه نیز روزهای تضرع نامیده میشوند. کشاورزان بهطور سنتی در این روزها برکت محصولات خود را از خدا طلب میکنند و ممکن است بهجای شرکت در مراسم کلیسا در مزرعۀ خود به دعا مشغول شوند. اخیراً دوباره توجه به روزهای تضرع رونق گرفته است. ارتباط تاریخی با کاشتن بذر و محصولات کشاورزی، باعث شده تا این روز تبدیل به زمانی برای تعمق بر مسائل اکولوژیک و زیستمحیطی در کلیسا شود. در پایان روزهای تضرع که به عید صعود منتهی میشود، مراسمی شبانه در برخی کلیساها برگزار میشود که نشاندهندۀ پایان ایام قیام و فرا رسیدن عید صعود است. این مسئله بهطور خاص مورد توجه کلیساهای ارتدکس شرق است. همچنین دورۀ هشتروزهای پس از عید صعود که از قرون وسطی باقی مانده، زمانی برای تعمق و آمادهسازی خویشتن برای پنتیکاست است.
در کلیساهای ارتدکس شرق، عید صعود نشاندهندۀ پایان ایام قیام است. این در حالی است که در بسیاری از کلیساهای غربی، این ایام تا فرارسیدن پنتیکاست، یعنی تا ۱۰ روز بعد، پایان نمییابند. شمایلنگاریهای کلیسای ارتدکس شرق برای عید صعود، رنگهای درخشان و شادی دارند و شخصیتهای ترسیم شده در آنها به آسمان توجه میکنند.