۶) قسطنطنیه و کلیساهای ارتودکس شرق
واژگان کلیدیِ مرتبط با مسیحیت پارس: ارتودکسیِ یونانی، روسی و مسیحیان گریگوری
از سالهای آغازین کلیسای مسیحی در امپراطوری روم، ایمانداران یا یونانیزبان بودند یا لاتینزبان. کلیسای غرب، با مرکزیت رُم، لاتینزبان و کلیسای شرق، با مرکزیت قسطنطنیه یونانیزبان بود. پس از سقوط رُم در قرن پنجم میلادی، بیگانگی مسیحیان یونانیزبان و لاتینزبان تشدید شد. همچنین، کلیساهای اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم رو به افول گذاشتند. شورای دوم نیقیه، در سال ۷۸۷ میلادی، آخرین شورایی بود که مسیحیان یونانیزبان و لاتینزبان هر دو آن را دارای مرجعیت دانستند. کلیساهای غربی و لاتینزبان بهتدریج بند معروف به «فیلیوک» و مندرج در اعتقادنامۀ نیقیه را پذیرفتند. بر مبنای این بند، مسیحیان غرب بهجای باور به اینکه روحالقدس فقط از پدر صادر میشود، اکنون باور داشتند که روحالقدس از هر دو، یعنی هم از پدر و هم از پسر صادر میگردد. اگرچه برخی کلیساهای غرب در قرن پنجم این بند را پذیرفتند، اما در ابتدای قرن نهم باعث مناقشۀ مهمی شد، آنهم وقتی که اسقف رُم سعی داشت پاتریارخی از قسطنطنیه که این بند را باور نداشت، خلع کند و ناکام ماند.
اگرچه ممکن است این تفاوت ناچیز بهنظر برسد، اما همچنان در کانون مناقشهای آموزهای، بین کلیسای کاتولیک روم و پروتستانها و همچنین مسیحیان ارتودکس شرق قرار دارد. بحث بر سر این است که واقعاً چگونه میتوان اتحاد (وحدانیت) خدا را شرح داد. برای مسیحیان ارتودکس شرق، خدای پدر در کانون اتحاد تثلیث قرار دارد: بنابراین، دو «منشأ» برای روحالقدس قائلشدن، یا به معنای رد یکتاباوری یا تبیین درکی اساساً انتزاعی از اتحاد الهی است. مسیحیان غرب، با پیروی از آگوستینِ شهر هیپو، اشخاص تثلیث را در محبت روحالقدس متحد میدانستند و بر این باور بودند که رویکرد شرق نقش خدای پسر را در تثلیث کمرنگ میسازد.
تا قرن یازدهم دیگر واضح بود که بین مسیحیان غرب و شرق شماری از تفاوتهای عمده وجود دارد. از جمله تفاوت در مراسم عبادی و مناجات، مثلاً اینکه آیا در عشای ربانی باید از نان فطیر استفاده کرد یا خیر. همچنین، کشیشان غرب میبایست به تجرد متعهد میماندند، درحالیکه کشیشان شرق اجازه داشتند ازدواج کنند. اما مهمتر از همه، تفاوت در درک اقتدار کلیسایی بود و اینکه چگونه باید آن را اِعمال کرد. کلیسای رومی پاپ را جانشین پطرس رسول میدانست و بدینسان، باور داشت که مسیح بهواسطۀ «جانشینی رسولی» به پاپ بر تمامی کلیسا اقتدار بخشیده است. از جمله، بر چهار حوزۀ پاتریارخیِ یونانیزبان، یعنی قسطنطنیه، اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم. اما کلیساهای یونانیزبان شرق به اجماع پنجگانۀ رهبران اعتقاد داشتند: پنج پاتریارخ، باید اختیار میداشتند که یکدیگر را مسئول بشمارند. از دید آنها، پاتریارخ رُم از لحاظ سلسلهمراتب اولین پاتریارخ بود، اما اولین در میان همشأنان و همسنگان، نه حاکمی مطلق. در سال ۱۰۵۴ میلادی نزاعی درگرفت که نخستین آن بر سر سنت غربیِ استفاده از نان فطیر در مراسم عشای ربانی بود، اما تفاوتهای دیگری نیز پس از چندی رخ نمود. پاپ لِئوی نهم، به پاتریارخ قسطنطنیه، مایکل کِرولاریوس، نامهای نوشت و از او خواست تا در تمامی موارد مطلقاً مطیع پاپ باشد. وقتی فرستادگان پاپ پاسخ مورد نظر را دریافت نکردند، در ۱۶جولای۱۰۵۴ میلادی کرولاریوس و حامیانش را تکفیر کردند. چهار روز بعد، مایکل کرولاریوس فرستادگان پاپ را تکفیر کرد.
وقایع بعدی شکاف را عمیقتر کرد. جنگهای صلیبی در سال ۱۰۹۵ میلادی آغاز شد و مسیحیان شرق و غرب بیش از پیش رو در روی هم قرار گرفتند و اختلافاتشان نیز مشهودتر شد. سوءتفاهم و بیاعتمادی بالا گرفت و در وقایع شوم سال ۱۲۰۴ به اوج رسید، وقتی که طی جنگ صلیبیِ چهارم، لشکر صلیبیونِ لاتینی، قسطنطنیه را غارت کردند و بهزور اسقفی لاتینی را بهجای پاتریارخ آن شهر نشاندند. از آن پَس، شقاق بین کلیسای کاتولیک روم و ارتودکس شرق بسیار عمیق و وسیع شد.
وقتی که امپراطوری یونانیزبانِ بیزانس رو به افول گذاشت، کلیساهای کشورهای اطراف آن از سیطرۀ پاتریارخیِ قسطنطنیه رهایی یافتند و کلیسای ارتودکس گریگوری در قرن یازدهم و کلیسای ارتودوکس بلغار در قرن سیزدهم برای خود پاتریارخی برگزیدند. پس از سقوط قسطنطنیه بهدست ترکان عثمانی در سال ۱۴۵۳ میلادی، کلیسای ارتودکس روس که زبانش در عبادات و مناجات اسلاوِ کلیسایی است، تبدیل به بزرگترین کلیسای ارتودکس شد. اگرچه پاتریارخ قسطنطنیه اسماً بالاترین مقام را در میان مسیحیان ارتودکس شرق دارد، اما پاتریارخ مسکو نیز اکنون دارای مقام مهمی است. بهرغم تلاشهای مارکسیستی مهمی که در قرن بیستم در روسیه برای برانداختن کلیسا انجام شد، مسیحیان روس ارتودکس بسیاری هنوز مسکو را «رُم سوم»، مرکز جهان مسیحیت، میدانند.
در میان مسیحیان ارتودوکس شرق، بسیاری از گریگوریان در قرن هفدهم به پارس نقل مکان کردند و در «فریدونشهر» بزرگترین جماعت مسیحی را تشکیل دادند. اگرچه محتمل است که کلیساهای گریگوری ارتودکس در آن زمان وجود داشتهاند، لیکن تقریباً تمامی گریگوریهای پیشینِ ایران، مذهب شیعۀ اسلامی را پذیرفتهاند. کلیسای ارتودکس روس همچنین سعی داشت در ابتدای قرن بیستم در ایران حضور داشته باشد، اما موفقیت چندانی نیافت. کلیسای ارتودکس روس در قزوین نمونهای است از این دوره. بنابراین، ارتودوکسی شرق، بهرغم نفوذ جهانیِ آن، در ایران امروز حضور چندانی ندارد. اگرچه کلیساهای ارتودکس روسی و یونانی در تهران فعالند، اما عمدتاً در خدمت اعضای غربیِ مهاجرند.