همۀ ما عاشق آیات ۱۲-۱۷ فصل ۳ با آن حکمت فرازمانی و بخشنده دربارۀ بردباری، شفقت و بخشایش هستیم که در موقعیت شکنندۀ امروزمان بهشدت آن نیازمندیم . پس از آن در آیۀ ۱۸ ناگهان با مانعی روبهرو میشویم که برای ما جنجالبرانگیز است: «ای زنان! تسلیم شوهران خود باشید …» ما کاملاً آگاهیم که چنین تسلیمی چه آسیبهایی به زنان زده است و میزند. همچنین آگاهیم که چگونه از اطاعت فرزندان سوءاستفاده کردهاند و به آنان خیانت شده است، در مورد بردهداری هم، چه بگوییم!؟
هنگام پرداختن به این قسمت، نخست باید تصور کنیم که خوانندگان اولیه چه حسی در مورد آن داشتهاند. مواردی که ما را میرنجاند، برای آنان کاملاً عادی بود؛ پولس سلسلهمراتب آشکار و مسلّم زمان خود را بیان میکند. آنچه غافلگیرکننده به شمار میآمد و شاید آنان را رنجانده باشد، الحاقات افراطی و حتی ویرانگر پولس به همان چیزهای عادی بود: شوهران به زنان خود محبت کنند (نه اینکه صرفاً بر آنان مسلط باشند)؛ پدران فرزندان خویش را تلخکام نسازند؛ اربابان به انصاف رفتار کنند! پولس از منظومهای تبعیضآمیز شروع میکند و سپس اعلام میکند که «تبعیضی در کار نیست»!
پولس خود را بذرافشان میداند، نه قانونگذار؛ بذری که افشانده شده، دعوت به انصاف و بیغرضی است که در نهایت با پایان بردهداری ثمر آورده و اگر فرصت دهیم، باز هم در ازدواج و زندگیِ خانوادگیِ منصفانهتر و همپایهتر، ثمر خواهد آورد.