نان روزانه

صدقیا نتوانست خود را متقاعد سازد که به کلام خدا اعتماد کند، و اعیان و اشراف نیز از گوش‌سپردن سر باز زدند. شهر طبق پیشگویی ارمیا سقوط کرد. اما پادشاه هنوز تسلیم نشد، بلکه پا به فرار گذاشت و قوم خود را در مخمصه رها کرد. او را اسیر ساختند و به حضور نبوکدنصر بردند. صدقیا به‌عنوان پادشاهی دست‌نشانده، به نبوکدنصر خیانت کرده بود و به همین دلیل، خودش، پسرانش و اعیان و اشراف متحمل عقوبتی هولناک شدند. او که امتناع ورزیده بود، با میل خود تسلیم بابلی‌ها گردد، اکنون در زنجیرها به آنجا برده شد. صدقیا پیامد وحشتناک انتخاب‌هایش را بر خود فرو آورد. از طریق همین انتخاب‌ها، هدف خدا جامهٔ عمل پوشید، هدفی که مرگ به‌همراه آورد، و نه زندگی‌ای را که در مقابلش قرار داده شده بود، البته اگر راه خدا را در پیش می‌گرفت.
اهالی شهر، چه آنانی که پیش از آن تسلیم کلدانیان شده بودند و چه آنانی که در شهر باقی مانده بودند، به بابل برده شدند. همان سرزمینی که طبق وعدهٔ خدا، قرار بود مکانی برای تصفیه و برکت باشد، جایی که می‌توانستند در آن کامیاب گردند و از آنجا، به‌عنوان یک ملت به سرزمین آبا و اجدادی خود بازگردند (ارمیا ۲۹:‏۱-‏۱۷).

کلدانیان از شهرت ارمیا آگاهی یافته بودند. او در اورشلیم باقی ماند. کلام خدا بار دیگر نازل شد، اما این بار نه برای پادشاه یا ملت، بلکه برای فردی خاص. این کلامی اطمینان‌بخش بود خطاب به عِبِدمِلِک که به خدا اعتماد کرده و مخاطرات را پذیرفته بود.

خدا به طریق‌های مختلف، در امور جاری، از طریق آنها، در هر سطحی، و با وجود همهٔ آنها، عمل می‌کند. ممکن است همیشه این را به‌روشنی تشخیص ندهیم، اما می‌توانیم یقین بداریم که او هرگز از صحنه غایب نیست. او همواره حضور دارد و عمل می‌کند.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.