موضوع صحبت ما تجلی الهی است، اما با بیشترین تقابل فرهنگی وغیرمنتظرهترین شکلی که میتوان تصور کرد. یک تجلی که با اعتراف صریح و خرسندانۀ یحیای تعمیددهنده آغاز میشود. مردی که یحیی به او اشاره دارد، برتر از او و پیش از او بوده است. انواع فشارها برای «بهترین بودن» بر ما وارد میشود، نه فقط برای موفق بودن، بلکه برای بینظیر و ممتاز بودن، اما در اینجا یحیی آرامش و وظیفهشناسی خود را در کنار رفتن و مقدمشمردنِ عیسی مییابد. عنوانی که او به مسیح میدهد، بیشترین حد تقابل را با فرضیات ما دارد. نمیگوید «این است شخص قدرتمند، این است فاتح، این است شیر»، بلکه میگوید «این است برّه، شخص بییار و یاور، آمادۀ ذبح، قربانی». بزرگواری مسیح دقیقاً در رغبت او به قربانی بودن، به دوش گرفتن رنج دیگران و برداشتن گناهان آنان است.
اما در مورد ما چنین نیست. صنعت تبلیغات و نظامهای مالیِ وام و اعتبار سعی دارند به ما بگویند که هرچه بخواهیم، میتوانیم بهدست آوریم، بدون آنکه چیزی را قربانی کنیم. تمام تلاش ما این است که از رنج یا حتی دردسر درست کردن برای خودمان بگریزیم، هر چند که میدانیم معنای آن سپردنش به کسی دیگر است، حتی اگر فرزندانی باشند که دنیای آلودۀ ما را به ارث میبرند، اما مسیح با عقب ماندن «برتری یافته» است، با خم شدن و بهدوش گرفتنِ تمام وزن این دنیای ملالآور بهجای ما، و در نهایت، با برداشتنش از دوشمان.