نان روزانه

کلام امروز: اشعیا، فصل ۶ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمورهای ۲۳ و ۲۵متی ۵:‏۲۱-‏۳۷

زائران و گردشگران به کلیساهای بزرگ و کلیساهای جامع ما می‌آیند تا به‌عنوان نماد دعا، شمع روشن کنند، تا هر نوع تاریکی که بر آنان قرار دارد، ‌جای خود را به روشنایی بدهد. این عمارات مقدس تا اعماق تاریخ بشریت ریشه دارند، عماراتی که اغلب اوقات تا حدی ویران شده‌اند و سبک‌های ناموزونی دارند. دیوارهای آنها شادی‌ها و غم‌های دعاها را به خود جذب کرده‌اند و بدینسان، از سوی آسمان به آنها شکل بخشیده شده است.
اشعیا که در دوره‌ای تاریک می‌زیست، هم از انحطاط اخلاقی در درون شهر خود به‌خوبی آگاهی داشت و هم از خطرهای بیرونی که آن را تهدید می‌کرد. لذا به معبد رفت تا دعا کند. مانند عمارتی مقدس، او خود را با شرایط زمینی‌اش همسان ساخت و تصدیق کرد که مردی ناپاک‌لب است و نیز با خدا ارتباط برقرار کرد و توانست ببیند که جلال او تمام جهان را پُر ساخته است.

همانطور که عمارتی مقدس نیاز ندارد که کامل و بی‌نقص باشد تا مکانی برای ملاقات با خدا باشد، اشعیا نیز نیاز نداشت مقدس باشد تا خدا را ببیند. اشعیا نیاز داشت تا «لبیک» بگوید، نیاز داشت تا در مکانی درست قرار بگیرد، در زمان حال زندگی کند و دلی باز و آماده داشته باشد تا بتواند پیام‌آور خدا در شهر خود گردد.

باید به خدا «لبیک» بگوییم. باید بگوییم در کجا هستیم و از کجا می‌آییم. این می‌تواند ما را یاری رساند تا به‌وضوح و روشنی، قدوسیت خدا را ببینیم. باید برای آنانی که در میانشان زندگی می‌کنیم، محبت داشته باشیم و آرزو بکنیم که خود را از گناه آزاد سازیم. شاید بد نباشد برای آنان که در تاریکی هستند، شمعی روشن کنید. می‌توانید دعا کنید تا خدا در شعلۀ این شمع، عطیه‌ای را که در درون است، بدَمَد، تا بتوانید از استقامت برخوردار شوید و آمادگی بیابید که خدا شما را بفرستد (دوم تیموتائوس ۱:‏۶).

دعای امروز

ای پدرِ قادر مطلق،
ای که اراده‌ات اینست که در پسر محبوبت، آن پادشاه همگان،
همهٔ امور را به حالت نخستین‌شان برگردانی:
بر دلها و ذهن‌های مقامات حکم‌رانی فرما،
و خانواده‌های ملت‌ها را گرد آور،
آنان را که در اثر لطمات گناه، دچار جدایی‌ها شده‌اند،
تا تابع فرمانروایی عادلانه و ملاطفت‌آمیز او گردند؛
هم‌او که با تو زنده است و سلطنت می‌کند،
در اتحاد با روح‌القدس،
یک خدا، اکنون و تا ابدالآباد.

مطالعهٔ کتاب مقدس

اشعیا، فصل ۶

در سالی که عُزّیای پادشاه درگذشت، خداوند را دیدم که بر تختی بلند و رفیع نشسته بود و دامنِ ردایش معبد را پر ساخته بود. بر فراز او سَرافین ایستاده بودند. هر یک از آنها شش بال داشت: با دو بال روی خود را می‌پوشانید، با دو بال پا‌های خود را، و با دو بال نیز پرواز می‌کرد. هر یک از آنها به دیگری ندا در داده، می‌گفت: «قدوس، قدوس، قدوس است خداوندِ لشکرها؛ تمامی زمین از جلال او مملو است.» پایه‌های آستانه از آوای او که ندا می‌کرد می‌لرزید و خانه از دود آکنده بود. پس گفتم: «وای بر من که هلاک شده‌ام! زیرا که مردی ناپاک لب هستم و در میان قومی ناپاک لب ساکنم، و چشمانم پادشاه، خداوند لشکرها را دیده است!» آنگاه یکی از سَرافین پروازکنان نزد من آمد. او در دست خود اَخگری داشت که با انبُر از مذبح برگرفته بود. با آن دهانم را لمس کرد و گفت: «هان، این لبانت را لمس کرده است؛ تقصیرت رفع شده و گناهت کفاره گشته است.» آنگاه آوای خداوندگار را شنیدم که می‌گفت: «کِه را بفرستم و کیست که برای ما برود؟» گفتم: «لبیک؛ مرا بفرست!» فرمود: «برو و به این قوم بگو: «”همچنان بشنوید، اما نفهمید؛ همچنان ببینید، اما درک نکنید.“ دل این قوم را سخت ساز، گوشهایشان را سنگین کن، و چشمانشان را ببند؛ مبادا با چشمان خود ببینند، و با گوشهای خود بشنوند، و با دلهای خویش بفهمند، و بازگشت کرده، شفا یابند.» آنگاه پرسیدم: «خداوندگارا، تا به کِی؟» پاسخ آمد: «تا آنگاه که شهرها ویران گشته، از سَکَنه تهی شوند؛ و خانه‌ها بدون آدمی و زمین، خراب و ویران گردد. تا آنگاه که خداوند آدمیان را دور سازد، و در میان این سرزمین مکانهای متروک، بسیار گردد. حتی اگر یک‌دهم در آن باقی مانند، دیگر بار سوخته خواهد شد؛ مانند درخت بلوط یا چنار، که چون قطع شود کُنده‌اش باقی می‌ماند. ذریتِ مقدسْ کُندۀ آن خواهد بود.»'

مزمورهای ۲۳ و ۲۵

خداوند شبان من است؛ محتاج به هیچ چیز نخواهم بود. در چراگاههای سرسبز مرا می‌خواباند؛ نزد آبهای آرامبخش رهبری‌ام می‌کند. جان مرا تازه می‌سازد، و به‌خاطر نام خویش، به راه‌های درست هدایتم می‌فرماید. حتی اگر از تاریکترین وادی نیز بگذرم، از بدی نخواهم ترسید، زیرا تو با منی؛ عصا و چوبدستی تو قوّت قلبم می‌بخشند. سفره‌ای برای من در برابر دیدگان دشمنانم می‌گسترانی! سَرَم را به روغن تدهین می‌کنی و پیاله‌ام را لبریز می‌سازی. همانا نیکویی و محبت، تمام روزهای زندگی‌ام در پی من خواهد بود، و سالیان دراز در خانۀ خداوند ساکن خواهم بود.'


'آری، کسی که برای تو انتظار بکشد هرگز سرافکنده نخواهد شد؛ کسانی سرافکنده خواهند شد که بی‌سبب خیانت می‌ورزند. خداوندا، جان خود را به سوی تو برمی‌افرازم؛ ای خدای من، بر تو توکل می‌دارم؛ مگذار سرافکنده شوم، و دشمنانم بر من فخر کنند. خداوندا، راههای خویش را بر من بنما، و طریقهای خود را به من بیاموز! مرا در راستی خود سالک گردان و مرا بیاموز، زیرا که تو خدای نجات من هستی؛ همۀ روز، منتظر تو هستم! خداوندا، رحمت و محبت خود را به یاد آر، زیرا که آنها از ازل بوده است. گناهان جوانی‌ام را به یاد میاور،‌ و نه نافرمانیهایم را! بر حسب محبت خود مرا یاد کن، به‌خاطر نیکویی خود، ای خداوند. خداوند نیکو و راست است؛ از این رو، راه را بر گمراهان می‌نماید. او فروتنان را در طریق عدالت سالک می‌گرداند، و راه خویش را به افتادگان می‌آموزد. همۀ راههای خداوند محبت و وفا است، برای آنان که عهد و شهادات او را نگاه می‌دارند. خداوندا، به‌خاطر نام خود تقصیر مرا بیامرز، زیرا که بزرگ است! کیست آن که از خداوند بترسد؟ خداوند راه برگزیدۀ خویش را بر او خواهد نمود. جان او در نیکویی به سر خواهد برد، و نسل او وارث زمین خواهند شد. محرم اسرار خداوند، ترسندگان اویند؛ او عهد خویش را بدیشان می‌نماید. چشمان من همواره بر خداوند است، زیرا اوست که پاهای مرا از دام می‌رهاند. به من روی کن و مرا فیض ببخشا، زیرا که بی‌کس و ستمدیده‌ام. تنگیهای دل من بسیار گشته؛ مرا از مشقتهایم برهان. ستمدیدگی و رنج مرا ببین، و همۀ گناهانم را بیامرز. بر دشمنانم بنگر که چه بسیار گشته‌اند و چه خشونتگرانه بر من کینه می‌ورزند. جانم را حفظ کن و مرا رهایی ده! مگذار سرافکنده شوم، زیرا که در تو پناه جُسته‌ام! باشد که صداقت و درستی، مرا پاس دارند، زیرا که منتظر تو هستم! خدایا، اسرائیل را از همۀ تنگیهایش فدیه کن.'

متی ۵:‏۲۱-‏۳۷

«شنیده‌اید که به پیشینیان گفته شده، ”قتل مکن، و هر که قتل کند، سزاوار محاکمه خواهد بود.“ امّا من به شما می‌گویم، هر که بر برادر خود خشم گیرد، سزاوار محاکمه است؛ و هر که به برادر خود ’راقا‘ گوید، سزاوار محاکمه در حضور شوراست؛ و هر که به برادر خود احمق گوید، سزاوار آتش جهنم بُوَد. پس اگر هنگام تقدیم هدیه‌ات بر مذبح، به یاد آوردی که برادرت از تو چیزی به دل دارد، هدیه‌ات را بر مذبح واگذار و نخست برو و با برادر خود آشتی کن و سپس بیا و هدیه‌ات را تقدیم نما. با شاکیِ خود که تو را به محکمه می‌برد، تا هنوز با وی در راه هستی، صلح کن، مبادا تو را به قاضی سپارد و قاضی تو را تحویل نگهبان دهد و به زندان افتی. آمین، به تو می‌گویم که تا قِران آخر را نپردازی، از زندان به در نخواهی آمد. «شنیده‌اید که گفته شده، ”زنا مکن.“ امّا من به شما می‌گویم، هر که با شهوت به زنی بنگرد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است. پس اگر چشم راستت تو را می‌لغزاند، آن را به در آر و دور افکن، زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت نابود گردد تا آن که تمام بدنت به دوزخ افکنده شود. و اگر دست راستت تو را می‌لغزاند، آن را قطع کن و دور‌افکن، زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از اعضایت نابود گردد تا آن که تمام بدنت به دوزخ افکنده شود. «همچنین گفته شده که ”هر که زن خود را طلاق دهد، باید به او طلاقنامه‌ای بدهد.“ امّا من به شما می‌گویم، هر که زن خود را جز به‌علت بی‌عفتی طلاق دهد، باعث زناکار شدن او می‌گردد؛ و هر که زن طلاق داده شده را به زنی بگیرد، زنا می‌کند. «و باز شنیده‌اید که به پیشینیان گفته شده، ”سوگند دروغ مخور، بلکه به سوگندهای خود به خداوند وفا کن.“ امّا من به شما می‌گویم، هرگز سوگند مخورید، نه به آسمان، زیرا که تخت پادشاهی خداست، و نه به زمین، چون کرسی زیر پای اوست، و نه به اورشلیم، زیرا که شهر آن پادشاه بزرگ است. و به سر خود نیز سوگند مخور، زیرا حتی مویی را سفید یا سیاه نمی‌توانی کرد. پس ’بلهِ‘ شما همان ’بله‘ باشد و ’نهِ‘ شما ’نه‘، زیرا افزون بر این، شیطانی است. '

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.