انسانها در انزوا آفریده نشدند. آنان همچون بخشی از جهانی آکنده از حیات و فعالیت بهوجود آمدند. زمین پر از موجوداتی است که خدا آنها را برکت داده و امر کرده است تا «بارور و کثیر» شوند. در این آیاتِآغازین کتاب پیدایش روشن است که تولید مثل، ارادۀ خداست. فرد فردِ موجودات برای بقای دائمی ساخته نشدهاند. آنها تولید مثل میکنند تا به سرزندگی و ظرفیت جهانِ خدا بیفزایند.
انسانها از این نظر مانند جانورانی هستند که پیشتر آفریده شدند، اما چون به صورت خدا ساخته شدهاند، واسطۀ جانوران و خدا نیز بهشمار میآیند. آنان برای فرمانروایی بر موجودات در نظر گرفته شدهاند. کلمۀ «فرمانروایی» در دوران اخیر مناقشه برانگیز شده است، زیرا عدهای فکر میکنند که این کلمه به آنان مجوز سوءاستفاده از طبیعت را میدهد و این برداشت به بحران زیستبومیِ کنونی منجر شده است، اما مقصود از «فرمانروایی» انسان، آسیب زدن به جهان خدا نیست، بلکه مسئولیت در قبال موجوداتی است که زمین سهم مشترک آنها و ماست. ما در آغازِ کشفِ این نکتهایم که سلامت ما به آنها و سلامت آنها به ما وابسته است.
کلیدِ روشن کردن تکلیف تعادل، اصل شَبّات است. آفریدهها به آسودن نیاز دارند؛ زمین نیازمند آسودن از فعالیتهای انسان است. اصلِ آسودن، انتخابی نیست، بلکه بخشی اساسی از تعادل آفرینش است. شما چگونه به آسودگی شَبّات مینگرید؟
دعای امروز
ای پدر آسمانی
که در رود اردن آشکار کردی عیسی پسر توست؛
باشد که او را خداوندمان بشناسیم
و خود را فرزندان محبوب تو بدانیم؛
در خداوندمان عیسای مسیح.
مطالعهٔ کتاب مقدس
پیدایش ۱:۲۰-۲:۳
و خدا گفت: «آبها از انبوه جانداران پر شود و پرندگان بر فراز زمین در فَلَک آسمان پرواز کنند.» پس خدا موجودات بزرگ دریایی و همۀ جانداران را که میجنبند و آبها را پر میسازند، بر حسب گونههایشان، و همۀ پرندگان بالدار را بر حسب گونههایشان آفرید. و خدا دید که نیکوست. خدا آنها را برکت داد و گفت: «بارور و کثیر شوید و آب دریاها را پر سازید، و پرندگان نیز بر زمین کثیر شوند.» شامگاه شد و بامداد آمد، روز پنجم. و خدا گفت: «زمین جانداران را بر حسب گونههایشان بر آوَرَد، چارپایان و خزندگان و وحوش زمین را، بر حسب گونههایشان.» و چنین شد. پس خدا وحوش زمین را بر حسب گونههایشان بساخت، و چارپایان را بر حسب گونههایشان، و همۀ خزندگان روی زمین را بر حسب گونههایشان. و خدا دید که نیکوست. آنگاه خدا گفت: «انسان را به صورت خود و شبیه خودمان بسازیم، و او بر ماهیان دریا و بر پرندگان آسمان و بر چارپایان و بر همۀ زمین و همۀ خزندگانی که بر زمین میخزند، فرمان براند.» پس خدا انسان را به صورت خود آفرید، او را به صورت خدا آفرید؛ ایشان را مرد و زن آفرید. خدا ایشان را برکت داد، و خدا بدیشان فرمود: «بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و بر آن تسلط یابید. بر ماهیان دریا و بر پرندگان آسمان و بر هر جانداری که بر زمین حرکت میکند، فرمان برانید.» آنگاه خدا گفت: «اینک همۀ گیاهان دانهدار را که بر روی تمامی زمین است و همۀ درختان دارای میوۀ دانهدار را به شما بخشیدم تا خوراک شما باشد. و به همۀ وحوش زمین و همۀ پرندگان آسمان و همۀ خزندگانِ روی زمین که جان در خود دارند، همۀ گیاهان سبز را برای خوردن بخشیدم.» و چنین شد. و خدا هرآنچه را که ساخته بود دید، و اینک بسیار نیکو بود. شامگاه شد و بامداد آمد، روز ششم.'بدینسان، آسمانها و زمین و همۀ لشکر آنها تمام شد. و خدا در روز هفتم، کار خویش را به پایان رسانید؛ پس او در هفتمین روز، از همۀ کار خویش بیاسود. و خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را مقدس شمرد، چراکه در آن روز از همۀ کار خویش که خدا آفریده و ساخته بود، بیاسود.
مزمورهای ۸ و۹
ای یهوه، خداوندگار ما، چه شکوهمند است نام تو در سرتاسر زمین! تو جلال خویش را بر فراز آسمانها گسترانیدهای. از زبان کودکان و شیرخوارگان به سبب دشمنانت ستایش را بنیان نهادی، تا خَصم و انتقامگیرنده را خاموش گردانی. چون به آسمانهای تو بنگرم، که صنعت انگشتان توست، و به ماه و ستارگان که تو بر قرار داشتهای، گویم: انسان چیست که در اندیشهاش باشی، و بنیآدم، که به او روی نمایی؟ او را اندکی کمتر از فرشتگان ساختی و تاج جلال و اکرام را بر سرش نهادی. بر کارهای دستت، او را چیرگی بخشیدی و همه چیز را زیر پاهای او نهادی: گوسفندان و گاوان را، به تمامی، و جانوران صحرا را؛ پرندگان آسمان، و ماهیان دریا را؛ و هرآنچه را که از راه دریاها میگذرد. ای یهوه، خداوندگار ما، چه شکوهمند است نام تو در سرتاسر زمین!'
'تو را، ای خداوند، به تمامی دل سپاس خواهم گفت؛ همۀ شگفتیهای تو را بیان خواهم کرد. در تو شادی و وجد خواهم نمود، نام تو را، ای متعال، خواهم سرایید. چون دشمنانم به عقب بازگردند؛ از حضور تو میلغزند و هلاک میشوند. زیرا که تو مرا به انصاف دادرسی کردهای؛ تو بر مسند خود نشسته به عدل داوری کردهای. قومها را عتاب کرده و شریران را نابود کردهای؛ نام ایشان را محو کردهای تا ابدالآباد. دشمن در ویرانههای ابدی نیست گردیده است، شهرهایشان را از بیخ و بُن برکندهای؛ حتی یادِ آنها نیز از میان رفته است. اما خداوند جاودانه جلوس فرموده؛ او تخت خویش را برای داوری استوار داشته است. او خود بر جهان به عدل حکم میراند؛ و بر قومها به انصاف داوری میکند. خداوند برای ستمدیدگان قلعۀ بلند است، قلعۀ بلند در زمانهای تنگی. آنان که نام تو را میشناسند، بر تو توکل میدارند، زیرا تو، خداوندا، هرگز جویندگان خود را وانگذاشتهای. خداوند را که در صَهیون جلوس فرموده است، بسرایید؛ کارهای او را در میان قومها بازگو کنید. زیرا او که انتقامگیرندۀ خون است، ایشان را به یاد میآورد، او فریاد ستمدیدگان را فراموش نمیکند. ای خداوند، مرا فیض عطا فرما و بر آزاری که از دست دشمنانم میبینم نظر کن، ای که برافرازندۀ من از دروازههای مرگ هستی، تا همۀ اوصاف تو را در دروازههای دختر صَهیون برشمارم و در نجات تو شادی کنم. قومها در چاهی که خود کنده بودند، فرو افتادند؛ پای ایشان در دامی که خود نهفته بودند، گرفتار شد. خداوند خود را شناسانیده و داوری را به اجرا گذاشته است؛ شریران از کارهای دست خود به دام میافتند. هِجایون. سِلاه شریران به هاویه باز خواهند گشت؛ نیز همۀ قومهایی که خدا را فراموش میکنند. زیرا نیازمندان همیشه فراموش نخواهند شد، و امید ستمدیدگان تا ابد بر باد نخواهد بود. برخیز، ای خداوند! مگذار انسان چیره شود؛ باشد که قومها در پیشگاه تو داوری شوند. خداوندا، ترس بر جانشان بیفکن، تا قومها دریابند که انسانند و بس. سِلاه'
متی ۲۱:۱۸-۳۲
بامدادان عیسی در راهِ بازگشت به شهر، گرسنه شد. در کنار راه، درخت انجیری دید و به سوی آن رفت، امّا جز برگ چیزی بر آن نیافت. پس خطاب به درخت گفت: «مباد که دیگر هرگز میوهای از تو بهبار آید!» در همان دم درخت خشک شد. شاگردان که از دیدن این واقعه حیرت کرده بودند، از او پرسیدند: «چگونه درخت انجیر چنین زود خشک شد؟» عیسی در پاسخ به آنان گفت: «آمین، به شما میگویم، اگر ایمان داشته باشید و شک نکنید، نه تنها میتوانید آنچه بر درخت انجیر گذشت انجام دهید، بلکه هر گاه به این کوه بگویید ”از جا کنده شده، به دریا افکنده شو،“ چنین خواهد شد. اگر ایمان داشته باشید، هرآنچه در دعا درخواست کنید، خواهید یافت.» آنگاه عیسی وارد معبد شد و به تعلیم مردم پرداخت. در این هنگام، سران کاهنان و مشایخ قوم نزد او آمدند و گفتند: «به چه اجازهای این کارها را میکنی؟ چه کسی این اقتدار را به تو داده است؟» عیسی در پاسخ گفت: «من نیز از شما پرسشی دارم. اگر پاسخ گفتید، من نیز به شما میگویم با چه اقتداری این کارها را میکنم. تعمید یحیی از کجا بود؟ از آسمان یا از انسان؟» آنها بین خود بحث کردند و گفتند: «اگر بگوییم از آسمان بود، به ما خواهد گفت، ”پس چرا به او ایمان نیاوردید؟“ و اگر بگوییم از انسان بود، از مردم بیم داریم، زیرا همه یحیی را پیامبر میدانند.» پس به عیسی پاسخ دادند: «نمیدانیم.» عیسی گفت: «من نیز به شما نمیگویم با چه اقتداری این کارها را میکنم. «نظر شما چیست؟ مردی دو پسر داشت. نزد پسر نخست خود رفت و گفت: ”پسرم، امروز به تاکستان من برو و به کار مشغول شو.“ پاسخ داد: ”نمیروم.“ امّا بعد تغییر عقیده داد و رفت. پدر نزد پسر دیگر رفت و همان را به او گفت. پسر پاسخ داد: ”میروم، آقا،“ امّا نرفت. کدامیک از آن دو پسر خواست پدر خود را به جا آورد؟» پاسخ دادند: «اوّلی.» عیسی به ایشان گفت: «آمین، به شما میگویم، خَراجگیران و فاحشهها پیش از شما به پادشاهی خدا راه مییابند. زیرا یحیی در طریق پارسایی نزد شما آمد امّا به او ایمان نیاوردید، ولی خَراجگیران و فاحشهها ایمان آوردند. و شما با اینکه این را دیدید، تغییر عقیده ندادید و به او ایمان نیاوردید. '