اکنون به داستان سقوط میرسیم، که قطعاً یکی از موثرترین و قویترین بخشهای سراسر کتابمقدس است. جوهرۀ این بخش، تصویر دقیق دردناکی از ضعف اخلاقی، ترس و فریبکاری انسان است. انسان از دست دادنِ معصومیت را طی اعصار مدام تجربه کرده است. این تجربه برای ما بخشی اجتنابناپذیر از رشد است؛ با اینحال، حس داستان با حسرت آمیخته است که همه چیز میتوانست متفاوت باشد. وقتی به یاد میآوریم، چگونه خودمختاری میتواند سبب شود پا از حد فراتر بگذاریم و شرمسار گردیم، این حس حسرت در زندگی مسیحی ما ظاهر میشود. آسان است که نزدیکترین فرد به خود را سرزنش کنیم تا بر اعمالمان سرپوش بگذاریم و از حضور خدا بگریزیم.
امروز بسیاری از مردم حس میکنند خدا غایب، بیتفاوت یا ساکت است. حقیقت این است که ما در پریشانیِ ناشی از اشتیاق یا شرم، از خویشتنِ حقیقیمان غایبیم. پرسش خدا که «کجا هستی؟»، چیزی است که هر بار در دعا میتوانیم بهنحو مؤثری در آن تأمل کنیم. داستان با گناه آدم به پایان نمیرسد. تبعید از باغ عدن، آغاز سفر زیارتیِ طولانیِ بازخرید (فدیه) است. ما هر روز زندگیمان، همچنان در این سفریم.