فصل ۱۳ از کتاب زکریا حاوی وحی دیگری است دربارۀ شبانان و رهبری (آیات ۷-۹)- اما این بار، این وحی با لحنی امیدوارکننده در مورد احیا خاتمه مییابد. وحی دیگری هم هست دربارۀ خاتمۀ نبوت: اینکه این نهاد اعتبار خود را در میان قوم یهود از دست داده است (آیات ۲-۶). این آیات بصیرت و بینشی شگفتآور در خصوص حرفه و فن انبیا و نقش ایشان در حیات ملت یهود ارائه میدهد.
با وجود این، آیات آغازین با ادامه دادن موضوع قرائت دیروز، توجه ما را به خود جلب میکنند. خدا جماعت مؤمنین را از طریق افاضۀ عطیۀ روحالقدس، به توبه برانگیخته بود. بهواسطۀ چشمان ایمان، پسر خدا را میبینیم، همان که پهلویش با نیزه سوراخ شد، و مشاهده میکنیم که مسیح تا چه اندازه برای گناهان ما متحمل رنج و مشقّت گردید. اما ما صرفاً بهخاطر مرگش سوگواری نمیکنیم.
ما همراه با زکریا، در قربانی او، چشمهای را میبینیم که گناه و ناپاکی ما را طاهر میسازد. این چشمه مکانی است برای شستشو، برای نو شدن، برای بخشوده شدن، و برای احیا. ما در اینجا، مفهوم مرگ و جانفشانی او را میبینیم: آن قربانی کامل و کافی را، کافی برای گناهان کل جهان.
وقتی به ۲۰۰۰ قبل نگاه میکنیم، و آنچه را که زکریا تیره و تار میدید، گویی با یک عینک آفتابی، ما روشن و واضح، در هر مقطعی از تاریخ میبینیم؛ میبینیم که نسلهای گوناگون از هر ملتی، بخشایش و آغازی نو را در جانفشانی مسیح پیدا کردهاند، و هنوز نیز پیدا میکنند. براستی که چشمهای گشوده شده است. هللویاه.