نان روزانه

زکریا در رؤیای خود، به آینده می‌نگرد، و در هم آمیختن دو موضوع را می‌بیند. موضوع اول همانا داوری است و ادامۀ درد و رنج شهر و قومش: جنگ و نبرد و مشقّت. موضوع دوم، فیض است و نجات شهر و برقراری فرمانروایی خدا.
زکریا با وجود تمام عطایای نبوتی‌اش، نمی‌توانست ببیند که همۀ اینها چگونه رخ خواهند داد. پاهای خدا قطعاً بر کوه زیتون خواهد ایستاد: اما خدا در گوشت و خون بشری خواهد آمد، همچون نجاری مهربان و نرم‌خو، همچون شخصی شفادهنده و معلم. عیسی در آن باغ، در رنجی جانکاه زانو زده، طالب قوت و شهامت برای عمل عظیم فدیه و نجات خواهد شد. عیسی در مرگ و جانفشانی خود، درد و رنج جهان را بر خود حمل خواهد کرد. ظفر و پیروزی‌ای‌ که به دست خواهد آمد، نه از طریق جنگ خواهد بود، و نه بر لشکریان بشری، بلکه از طریق قربانی خواهد بود، و بر گناه و مرگ، برای همیشه.

چشم‌انداز ما، مانند چشم‌انداز زکریا، ناقص است. ما از درک بسیاری از چیزها ناتوانیم. هنوز خشونت‌های هولناک، دزدی، تجاوز جنسی و تبعید هست. اما ما به حال خود رها نشده‌ایم تا مانند زکریا، با خاطری آشفته، به آینده چشم بدوزیم. ما پیوسته فرا خوانده می‌شویم تا به گذشته بنگریم- تا همواره مرگ و قیام او را به یاد بیاوریم، به‌خصوص در آیین مقدس شام خداوند.

وقتی به گذشته می‌نگریم، چشم‌انداز ما به زمان حال و به آینده تازه می‌شود، و امید و قوت و هدفی جدید برای زندگی خود و برای جهان می‌یابیم.

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.