نان روزانه

حال، پولس به دوران مصائب و سختی خود نزدیک می‌شود، اما پیش از آن، باید با جماعتی که پرورش داده بود و اکنون پریشان‌خاطر بودند، خداحافظی می‌کرد. به همین دلیل، لحن روایت در این بخش، محزون است.
این بخش با هر کس که باید خانواده یا دوستانش را برای چالشی بزرگ‌تر ترک کند، سخن می‌گوید و برای هر شبانی که حس می‌کند خوانده شده تا به جای دیگری برود، حتی اگر این جدایی برای او یا جماعتش دردناک باشد، آشناست.

خواندگی جدید می‌تواند باعث پریشانی عاطفی شده و شاید حتی مملو از ترس و خطر باشد. اگر اشتباه کرده باشیم چه؟ اگر در دام این توهم که «مرغ همسایه غاز است»، افتاده باشیم چه؟ اگر انگیزه‌های‌مان صحیح نباشند چه؟ اگر صرفاً از شدت بی‌قراری، تسلیم این حس شده باشیم چه؟ اما از طرف دیگر، اگر از ترس ناشناخته‌ها، حاضر به رها‌کردن گذشته نباشیم چه؟

صحبت‌کردن با دیگران، و نشستن در سکوت در حضور خدا (تا هر زمان که لازم باشد) -اجازه‌دادن به روح‌القدس برای صحبت در اعماق قلب‌مان- می‌تواند باعث تسلی و شفافیت شود. اما با وجود این، شاید باز هم کمی دودل باشیم. اگر چنین است، به‌سادگی باید تصمیم بگیریم که یک راه را انتخاب و دنبال کنیم.

چه تصمیم بگیریم که بمانیم یا قدم در مسیر جدید بگذاریم، خدا به نرمی با ما کار می‌کند تا آینده را شکل دهد. سؤال کلیدی این است: آیا آمادهٔ خدمت هستیم، حتی اگر کارمان به جایی که نمی‌خواهیم کشیده شود؟

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.