پولس در نطق خداحافظیاش با مشایخ کلیسای افسس، بدون ملاحظه، همهچیز را گفت. رهبری که بهدنبال محبوبیت است، معمولاً میکوشد تا از مخاطبانش تعریف و تمجید کرده، روحیهٔ همنظری و همراهی در آنان برانگیزاند. اما پولس چنین نبود.
او سبک زندگی خود را بهعنوان الگو به آنها ارائه کرد: چشمان اشکبارش، کار سخت و تعهد فداکارانهاش برای اعلام پیام انجیل. او تمام این کارها را بدون هیچگونه خودنمایی انجام میداد، اما در همان حال، بهسادگی میخواست بر مسئولیت سنگین رهبری نیز تأکید کند.
امروزه، رسواییهای مربوط به آزار جنسی، برای ما تبدیل به علامتی فاجعهبار از سوءاستفاده از قدرت شده است، اما مشکل فقط این نیست. پولس نگران این بود که برخی عزیمت قریبالوقوع او را فرصتی برای کسب درآمد بدانند. مدتی بود که ظهور و گسترش پوپولیسم و عوامگرایی، جاهطلبیِ رهبران بیوجدان را تحریک کرده و راه را برای ورود شرارتهای بسیار در زندگی اجتماعی باز کرده بود.
کلام پولس ما را نیز تأدیب میکند. ما در نقشهای متنوع خود -بهعنوان معلم، شبان، والدین، همکار، دوست و همسایه- همواره موظفیم گرگهای روحانی را دور نگه داریم. خدمت ما میبایست به دیگران منفعت برساند؛ نه به خودمان. برای انجام درست این کار، باید هر روزمان را در دعا به خدا تقدیم کرده و هر برخورد را در بستر زمان مقدس او در نظر بگیریم.
ما چگونه از امروز برای تعالیدادن افرادی که مسئولشان هستیم، استفاده میکنیم؟ چگونه جلوی سوءاستفاده از قدرتمان را خواهیم گرفت؟ چقدر در دفاع از ضعیفان و اقشار آسیبپذیر، مؤثر خواهیم بود؟ سؤالهای مشکلی از این دست، همیشه برای پیروان حقیقی مسیح مطرح خواهند بود.