تصویری که پولس در این آیات ترسیم میکند، ضرورتاً بناکننده نیست. پولس با منعکسساختن هرج و مرج و پریشانی کلی و پیچیدهٔ زندگی، به شکلی واقعبینانه به راههایی اشاره میکند که میتوانند سبب شوند در بیرون از قلمروِ خدا قرار گیریم. بااینحال، نکتهٔ بینهایت چشمگیر دربارهٔ داستان نجات همانا قدرت فیض خداست، فیض بهگونهای محض. فیض یگانه واقعیتی است که نجات را بههمراه میآوَرَد.
واژگان پولس در اینجا بیپرده و مطلق است، واژگانی نظیر «مرده» یا «فرزند غضب». اینها همه تیره و تار و اضطرابآور هستند، گویی پولس لازم میداند بر بدترین خبر تأکید کند تا بعد از آن، بهترین خبر را ارائه دهد. این خبر همه چیز را برای خواننده تغییر میدهد؛ زیرا رستاخیز مسیح برای نظام جهان کاملاً دگرگونکننده بود. این دگرگونی ما را بهسوی قلمرویی نو بالا میبَرَد، اما مانند گذشته، چنین امری بدون پیامد نیست. پولس ظاهراً استدلالها را تکرار میکند تا طبق اصطلاح عامیانه «دو-زاری خواننده بیفتد». این یک ابزار سنتی تعلیم و تدریس است که کمک کند پیامدها و نتایج این تعلیم را برای زندگی خود از یاد نبریم.
فیض، رایگان است. ما با کارهایی که انجام میدهیم، برای برخورداری از برکات آن شایستگی نمییابیم، اما با این حال، چون این فیض نصیبمان شده، ما نیز در پاسخ باید به زندگی خود شکلی نو بدهیم. خدا از ما انتظار دارد مطابق نتایج این فیض عمل نماییم و با خود و با دیگران بهگونهای رفتار کنیم که با این هدیهٔ شگفتانگیز همسو باشد. این امر هم چالش است و هم فرصتی عظیم. ما امروز چه پاسخی به این فیض میدهیم؟