نان روزانه

کلام امروز: اشعیا ۱۳:‏۱-‏۱۳ | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمورهای ۷۸:‏۱-‏۳۹متی ۹:‏۱-‏۱۷

در دنیای باستان، وحی عبارت بود از سخنی که از جانب خدایان و به‌واسطۀ کاهنای مرد یا زن نازل می‌شد. کلمۀ «وحی» در زبان انگلیسی «اوراکِل» است، برگرفته از واژه‌ای لاتین («اوراره») به معنی «سخن گفتن». به مرور زمان، کاهنانی که این پیشگویی‌ها را بیان می‌کردند، خودشان «اوراکِل» شدند. «اوراکِل‌ها» کانال‌هایی بودند که خدایان از طریق آنها مستقیماً با مردم سخن می‌گفتند. امروزه در ممالک انگلیسی‌زبان، کسی را ممکن است «اوراکل» بنامند که پر از حکمت و فهم است، گرچه این اصطلاح اکثراً با حالت طعنه‌ به‌کار می‌رود.
اشعیا هیچ ادعای در مورد شخص خود نداشت. او صرفاً ظرف برگزیده‌ای بود که خدای اسرائیل از طریق او مستقیماً با قوم خود سخن می‌گفت. این وحی‌ها برضدّ ملت‌های بیگانه به این منظور بیان نمی‌شدند تا در قوم اسرائیل حس برتری ایجاد کنند، بلکه بیانگر حاکمیت خدا بر کل زمین بودند. غرور و تکبر انسان، در هر جا که یافت شود، مورد داوری خدا قرار می‌گیرد. بحث بر سر این موضوع نیست که خدای اسرائیل بهتر از خدایان دیگر هست یا نه. بحث بر سر اینست که او خداوندگار و ارباب کل زمین است، نه ارباب و صاحب‌اختیار ملتی معین.

چنین باوری ما را از حس نیاز به انتقام‌جویی یا پایین کشیدن متکبران و مردمان مغرور، رهایی می‌بخشد. خدا در زمانی که مناسب تشخیص می‌دهد، این کار را انجام خواهد داد و اگر داوری او را بشتابانیم، ممکن است خودمان تحت محکومیت قرار بگیریم. عیسی این نکته را واضح و روشن ساخت، آن هنگام که فرمود: «داوری نکنید تا بر شما داوری نشود.» (متی ۷:‏۱). اطاعت از این تعلیم برای بشریت گناه‌آلود، یکی از دشوارترین تعالیم عیسی است؛ زیرا آنچه باید از آن اجتناب کنیم، داوری حکیمانه و عاقلانه نیست، بلکه محکوم ساختن سهل و آسان دیگران است.

مطالعهٔ کتاب مقدس

اشعیا ۱۳:‏۱-‏۱۳

وحی‌‌ دربارۀ بابِل که اِشعیا پسر آموص دید: بیرقی بر کوهی بی‌درخت بر پا کنید؛ آواز خود را به جانب ایشان بلند نمایید. با دست اشاره کنید، تا به دروازه‌های نُجَبا داخل شوند. من خود به برگزیدگان خویش فرمان داده‌‌ام، و جنگاورانم را که با افتخار وجد می‌کنند، به جاری ساختن غضبم فرا خوانده‌ام. صدای همهمه بر کوهها، بسان غوغای جماعتی عظیم، صدای غوغای ممالک، غوغای قومهایی که گرد هم آمده باشند. خداوندِ لشکرها، لشکر را برای جنگ سان می‌بیند. آنان از سرزمین دوردست و از فراسوی افق می‌آیند؛ خداوند با اسلحۀ خشم خود می‌آید تا تمامی زمین را ویران کند. شیون کنید، زیرا که روز خداوند نزدیک است، و مانند هلاکتی از جانب قادرمطلق می‌آید. از این رو همۀ دستها سست خواهد شد، و دلهای همگان گداخته خواهد گشت. وحشت ایشان را فرو خواهد گرفت، و درد و عذاب بر ایشان عارض خواهد شد؛ همچون زنی که می‌زاید، درد خواهند کشید. با چهره‌هایی برافروخته، بُهت‌زده یکدیگر را خواهند نگریست. اینک روز خداوند می‌آید! روز قساوت، غضب و خشم آتشین، تا جهان را ویرانه‌ای سازد و گنهکاران را از میانش هلاک کند. براستی که ستارگان آسمان و صُوَر فلکی‌شان، روشنایی خود را نخواهند داد؛ آفتاب در وقت طلوع خود تاریک خواهد شد، و ماه نور خود را نخواهد تابانید. آری، من جهان را به سبب شرارتش، و بدکاران را به سبب تقصیرشان سزا خواهم داد. غرورِ متکبران را زائل خواهم کرد، و نِخْوَت ستمگران را پست خواهم ساخت. آدمیان را از زَرِ خالص، و انسانها را از طلای اوفیر کمیاب‌تر خواهم ساخت. پس آسمانها را به لرزه در خواهم آورد، و زمین از جای خود خواهد جنبید، به هنگام غضب خداوندِ لشکرها و در روز حِدّت خشم او! '

مزمورهای ۷۸:‏۱-‏۳۹

ای قوم من، به شریعت من گوش بسپارید؛ و به سخنان دهانم گوش فرا دهید! دهان خود را به مَثَل خواهم گشود و معماهای کهن را بر زبان جاری خواهم کرد؛ آنچه را که شنیده و دانسته‌ایم، و پدرانمان به ما بازگفته‌اند. آنها را از فرزندان ایشان پنهان نخواهیم داشت، بلکه کارهای ستودۀ خداوند را، به نسل آینده باز خواهیم گفت؛ همچنین قدرت او را، و شگفتیهایی را که به انجام رسانده است. او شهادتی در یعقوب بر پا داشت و شریعتی در اسرائیل قرار داد؛ و پدران ما را امر فرمود که آنها را به فرزندان خویش بیاموزند؛ تا نسل بعد آن را بدانند، یعنی فرزندانی که زین پس زاده می‌شوند، و ایشان نیز برخیزند، و آنرا به فرزندان خویش بازگویند؛ تا ایشان نیز بر خدا توکل کنند و کارهای خدا را از یاد نبرند، بلکه فرامین او را نگاه دارند؛ و همچون پدران خود نباشند که نسلی گردنکش و یاغی بودند؛ دلِ خویش را استوار نداشتند، و جانشان به خدا وفادار نبود. بنی‌اِفرایِم، هرچند مسلح و کمان‌کش بودند، در روز نبرد روی گرداندند! آنان عهد خدا را نگاه نداشتند و از سلوک به شریعت وی سر باز زدند. کار‌های او را فراموش کردند، عجایبی را که بدیشان نمایانده بود. در برابر چشم پدرانشان کارهای شگفت کرده بود، در سرزمین مصر، در دیار صوعَن؛ دریا را بشکافت و ایشان را از میان آن گذرانید؛ و آبها را چون پشته بر پا داشت. در روز ایشان را به ابر هدایت فرمود، و تمام شب، به نورِ آتش. در بیابان صخره‌ها را بشکافت و ایشان را گویی از ژرفاها به فراوانی نوشانید؛ از دلِ تخته‌سنگ چشمه‌ها بیرون آورد و آب را چون نهرها جاری ساخت. اما ایشان باز هم بیشتر به او گناه ورزیدند، و در بیابان بر آن متعال شوریدند! با مطالبۀ خوراکی که در هوس آن بودند خدا را در دلهای خویش آزمودند. بر ضد خدا به سخن آمده، گفتند: «آیا خدا قادر است در بیابان سفره‌ای بگسترد؟ هان صخره را زد، و آب فوران کرد و سیلابها جاری شد. اما آیا نان نیز توانَد داد؟ یا گوشت برای قوم خود مهیا تواند کرد؟» پس چون خداوند این را شنید، به‌غایت خشمگین شد؛ آتشی بر یعقوب افروخته گشت، و خشم او بر اسرائیل مشتعل گردید. زیرا به خدا ایمان نداشتند، و بر نجات وی اعتماد نکردند. با این حال، افلاک برین را فرمان داد و درهای آسمان را بگشود؛ بر آنها ’مَنّا‘ بارانید تا بخورند، و غلّۀ آسمانی بدیشان عطا فرمود. آدمیان نان فرشتگان را خوردند؛ و برایشان آذوقه فرستاد تا سیر شدند. باد شرقی را در آسمانها وزانید، و به نیروی خویش باد جنوبی را پیش راند. همچون غبار بر ایشان گوشت بارانید، و بسان ریگ دریا، مرغان بالدار را! آنها را در میان اردوگاه ایشان فرود آورد، و گرداگرد مسکنهای ایشان. تا توانستند خوردند و سیر شدند، زیرا آنچه را در هَوَسش بودند بدیشان داد. اما پیش از آنکه هوس آنها ارضا شود، و در حالی که خوراک هنوز در دهانشان بود، خشم خدا بر ایشان مشتعل گردید؛ تنومندترینشان را کشت، و جوانان اسرائیل را به زیر افکند. با این همه، باز گناه ورزیدند و به عجایب او ایمان نیاوردند! پس روزهای ایشان را در بطالت به سر آورد، و سالهایشان را در ترس! هرگاه ایشان را می‌کشت، او را می‌جُستند، و بازگشت کرده، خدا را به جِدّ می‌طلبیدند! به یاد می‌آوردند که صخرۀ ایشان خداست، و خدای متعال، ولیّ آنهاست. اما آنگاه به دهان خود تملق او را می‌گفتند، و به زبان خویش به او دروغ می‌گفتند؛ دلهایشان با او نبود، و به عهدی که با ایشان بسته بود، وفا نکردند. اما او که رحیم است تقصیر ایشان را کفاره کرد و هلاکشان نساخت. بارها خشم خود را مهار کرد و تمام غضب خویش را برنیانگیخت. به یاد آورد که ایشان بشرند، بادی که می‌وزد و دیگر بازنمی‌گردد. '

متی ۹:‏۱-‏۱۷

پس عیسی سوار قایق شد و به آن سوی دریا، به شهر خود رفت. آنگاه مردی مفلوج را که بر تشکی خوابیده بود، نزدش آوردند. عیسی چون ایمان ایشان را دید، به مفلوج گفت: «دل قوی دار، فرزندم، گناهانت آمرزیده شد!» در این هنگام، بعضی از علمای دین با خود گفتند: «این مرد کفر می‌گوید.» عیسی افکارشان را دریافت و گفت: «چرا چنین اندیشۀ پلیدی به دل راه می‌دهید؟ حال تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش گناهان را دارد» - به مفلوج گفت: - «برخیز، تشک خود برگیر و به خانه برو.» گفتن کدام‌یک آسانتر است: اینکه ”گناهانت آمرزیده شد،“ یا اینکه ”برخیز و راه برو“؟ آن مرد برخاست و به خانه رفت. چون مردم این واقعه را دیدند، ترسیدند و خدایی را که این چنین قدرتی به انسان بخشیده است، تمجید کردند. چون عیسی آنجا را ترک می‌گفت، مردی را دید مَتّی نام که در خَراجگاه نشسته بود. به وی گفت: «از پی من بیا!» او برخاست و از پی وی روان شد. روزی عیسی در خانۀ مَتّی بر سر سفره نشسته بود که بسیاری از خَراجگیران و گناهکاران آمدند و با او و شاگردانش همسفره شدند. چون فَریسیان این را دیدند، به شاگردان وی گفتند: «چرا استاد شما با خَراجگیران و گناهکاران غذا می‌خورد؟» چون عیسی این را شنید، گفت: «بیمارانند که به طبیب نیاز دارند، نه تندرستان. بروید و مفهوم این کلام را درک کنید که ”رحمت را می‌پسندم، نه قربانی را.“ زیرا من نیامده‌ام تا پارسایان بلکه تا گناهکاران را دعوت کنم.» آنگاه شاگردان یحیی نزد عیسی آمدند و گفتند: «چرا ما و فَریسیان روزه می‌گیریم، امّا شاگردان تو روزه نمی‌گیرند؟» عیسی پاسخ داد: «آیا ممکن است میهمانان عروسی تا زمانی که داماد با ایشان است، سوگواری کنند؟ امّا ایامی می‌آید که داماد از ایشان گرفته شود، آنگاه روزه خواهند گرفت. هیچ‌کس پارچۀ نو را به جامۀ کهنه وصله نمی‌زند، زیرا وصله از جامه کنده می‌شود و پارگی بدتر می‌گردد. و نیز شراب نو را در مَشکهای کهنه نمی‌ریزند، زیرا مَشکها پاره می‌شوند و شراب می‌ریزد و مَشکها از بین می‌روند. شراب نو را در مَشکهای نو می‌ریزند تا هر دو محفوظ بماند.» '

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.