گاهی افرادی در کلیسا نمیتوانند بهراحتی با یکدیگر کنار بیایند. گاهی مشکلات مالی پیش میآید. گاهی پاسخ دعاها را نمیگیریم. گاهی چیز زیادی برای شکرگزاری به ذهنمان نمیرسد. گاهی تصور میکنیم زندگی در کلیسای اولیه، ایدهآلی فوق روحانی بود، اما نامههای پولس از دنیایی آشناتر سخن میگویند.
پولس در میان تمام این مسائل، اطمینان خود را از دست نمیدهد که خدا هر آنچه را آغاز کرده، به پایان خواهد رساند. چرا؟ چون پولس میدانست که ما در تلاشی که با تمام قدرت برای گذر از میان سردرگمیها داریم، تنها نخواهیم ماند. خداوند نزدیک است؛ به این معنی که خداوند همیشه در کنار ماست. تنها کاری که باید بکنیم، این است که دستانمان را بهسوی او دراز کنیم- یا شاید بهسادگی، درک کنیم که او دست خود را برای یاری رساندن بهسوی ما دراز کرده است.
پس در تلاشهایمان، چه در نیاز باشیم چه در فراوانی، چه پاسخ دعاهای خود را گرفته باشیم چه فهرست شفاعتیمان بزرگتر شده باشد، این نیاز یا فراوانی یا پاسخ دعاها نیستند که به ما بینش میدهند، بلکه این حقیقت مسلم که خدای صلح و آرامش نزدیک ماست، به ما بینشی حقیقی عطا میکند.
دیگر نیاز نداریم تا نگرانی، گذشته یا وقایع حال حاضر، هویت ما را تعریف کنند. ما کاری را دائماً تکرار میکنیم که پولس انجام میداد. ما چشمبسته دعاهای خود را با این امید که شاید خدا را جایی آن بیرون پیدا کنند، به آسمان پرتاب نمیکنیم؛ بلکه با ملایمت و اطمینان نام کسی را میخوانیم که همهچیز را برای ما فدا کرد. ما با اعتماد به چنین محبتی، و نگاه دائمی به چنین حقیقت، زیبایی و خلوصی، همان چیزی را خواهیم یافت که پولس نیز یافته بود- فیض سرورمان عیسای مسیح که آن نیز اینجا همراه ماست.