نان روزانه

کلام امروز: مرقس ۸‏:‏۳۱ تا آخر | مطالعهٔ کتاب مقدس: مزمور ۲۲‏:‏۲۳ تا آخررومیان ۴‏:‏۱۳ تا آخرپیدایش ۱۷‏:‏۱‏-‏۷، ۱۵، ۱۶

مگر می‌شود پطرس را دوست نداشت؟ با وجود آنکه او تازه فهمیده بود عیسی همان مسیحِ خداست، اما نتوانست جلوی خود را بگیرد. پس عیسی را به کناری برد و او را سرزنش کرد، چرا که تصور می‌کرد باید الهیات خداوند را تصحیح کند! این داستان چه چیزی در مورد عیسی به ما می‌گوید؟ آیا او چنان رابطۀ پویایی با شاگردانش داشت که به آنها اجازه می‌داد حتی در صورت مخالفت با نظراتش کاملاً با او صادق باشند؟
این روزها، مردم بیشتر و بیشتر مجبور به کار گروهی می‌شوند. بسیاری از ما هم مجبور می‌شویم با گروه‌هایی همکاری کنیم که در آنها، رئیس ظرفیت و تحمل انتقاد باز و صادقانه را ندارد. مربی معروف دنیای تجارت، پاتریک لنسیونی، در کتاب «پنج اختلال عملکردی کار تیمی»، نخستین اختلال را به‌عنوان نبود اعتماد اعلام می‌کند؛ یعنی عدم تمایل به آسیب‌پذیربودن در گروه. زمانی که پطرس چیزی را مطرح کرد که به‌وضوح اشتباه بود، عیسی به‌خاطر گروه، ترسی نداشت تا با اشتباه او روبه‌رو شود. لنسیونی به این نکته هم اشاره می‌کند که اغلب، تأثیرگذاری تیم زمانی دچار اختلال می‌شود که رهبر، از روی خجالت، رفتار نادرست افراد را درحالی‌که از مضر‌بودن آن آگاهی دارد، نادیده بگیرد.

این در مورد عیسی چه می‌گوید؛ عیسایی که اعضای تیمش مایل بودند دربارۀ اشتباهاتشان باز باشند تا دیگران از آنها چیزی یاد بگیرند؟ یکی از منابع اصلی مرقس، احتمالاً خاطرات شخصی پطرس بوده است که باعث می‌شود هرچه بیشتر پطرس را دوست داشته باشم.

مطالعهٔ کتاب مقدس

مرقس ۸‏:‏۳۱ تا آخر

آنگاه عیسی به تعلیم دادن آنها آغاز کرد که لازم است پسر انسان زحمتِ بسیار بیند و از سوی مشایخ و سران کاهنان و علمای دین رد شده، کشته شود و پس از سه روز برخیزد. چون عیسی این را آشکارا اعلام کرد، پطرس او را به کناری برد و شروع به سرزنش او کرد. امّا عیسی روی برگردانیده، به شاگردان خود نگریست و پطرس را سرزنش کرد و گفت: «دور شو از من، ای شیطان! زیرا افکار تو انسانی است، نه الهی.» آنگاه جماعت را با شاگردان خود فرا خواند و به آنان گفت: «اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند، باید خود را انکار کرده، صلیب خویش برگیرد و از پی من بیاید. زیرا هر که بخواهد جان خود را نجات دهد، آن را از دست خواهد داد؛ امّا هر که به‌خاطر من و به‌خاطر انجیل جان خود را از دست بدهد، آن را نجات خواهد داد. انسان برای بازیافتن جان خود چه می‌تواند بدهد؟ انسان را چه سود که تمامی دنیا را ببَرد امّا جان خود را ببازد؟ زیرا هر که در میان این نسلِ زناکار و گناهکار از من و سخنانم عار داشته باشد، پسر انسان نیز آنگاه که در جلال پدر خود همراه با فرشتگان مقدّس آید، از او عار خواهد داشت.»

مزمور ۲۲‏:‏۲۳ تا آخر

ای خدای من، ای خدای من، چرا مرا واگذاشتی و از نجات من و سخنان فغانم دوری؟ ای خدای من، همۀ روز فریاد برمی‌کشم و اجابت نمی‌کنی؛ همۀ شب نیز، و مرا خاموشی نیست! اما تو قدوسی، ای که بر سرودهای ستایشی اسرائیل جلوس فرموده‌ای. بر تو پدران ما توکل کردند آری، بر تو توکل کردند و ایشان را رهایی بخشیدی. نزد تو فریاد برآوردند و خلاصی یافتند؛ بر تو توکل کردند و شرمنده نگشتند. اما من کِرمی بیش نیستم و انسان نِی! عار آدمیانم و تحقیرشدۀ قوم! هر که بر من می‌نگرد ریشخندم می‌کند؛ دهان کج می‌کنند و سر جنبانیده، می‌گویند: «بر خداوند توکل دارد! پس بگذار او خلاصی‌اش دهد! اگر به او رغبت دارد، رهایی‌اش بخشد!» اما تو مرا از شکم مادر بیرون آوردی، و از شیرخوارگی اطمینانم بخشیدی! از من دور مباش، زیرا که تنگی نزدیک است و کسی نیست که یاری کند. از تولد بر تو افکنده شدم؛ از شکم مادرم، خدای من تویی. گاوان نرِ بسیار دور مرا گرفته‌اند، گاوان تنومندِ باشان احاطه‌ام کرده‌اند. دهان خویش به فراخی بر من گشوده‌اند، چون شیران درّندۀ غرّان. همچون آبْ ریخته می‌شوم، و استخوانهایم جملگی از هم گسیخته ا‌ست. دل من چون موم در اندرونم گداخته شده است. قوّتم چون تکه سفالی، خشکیده است؛ و زبانم به کامم چسبیده! مرا به خاک مرگ نشانده‌ای. سگان مرا احاطه کرده‌اند؛ دستۀ اوباش گِردَم حلقه زده‌اند؛ دستها و پاهایم را سوراخ کرده‌اند! می‌توانم همۀ استخوانهایم را بشمارم. آنان خیره بر من چشم دوخته‌اند. جامه‌هایم را میان خود تقسیم کرده‌اند و بر تن‌پوش من قرعه افکنده‌اند. اما تو ای خداوند، دور مباش! ای قوّت من، به یاری‌ام بشتاب! جان مرا از شمشیر برهان و زندگی مرا از چنگ سگان! مرا از دهان شیر نجات بخش، ای که از میان شاخهای گاوان وحشی مرا اجابت کرده‌ای! نام تو را به برادرانم اعلام خواهم کرد و در میان جماعت، تو را خواهم ستود. ای ترسندگان خداوند، او را بستایید! ای همۀ نسل یعقوب، او را جلال دهید! ای همۀ نسل اسرائیل، از هیبت او بترسید! زیرا او مظلومیت مظلوم را حقیر و خوار نشمرده، و روی خود را از او نپوشانیده است؛ بلکه فریاد کمک او را شنیده است. ستایش من در جماعت بزرگ از توست. نذرهای خود را در حضور ترسندگانت ادا خواهم کرد. مسکینان غذا خورده سیر خواهند شد؛ و جویندگان خداوند او را خواهند ستود. دلهای شما تا ابد زنده بماند! همۀ کرانهای زمین به یاد آورده، نزد خداوند بازگشت خواهند کرد. همۀ طوایف قومها در حضور او پرستش خواهند نمود. زیرا که پادشاهی از آن خداوند است؛ اوست که بر قومها فرمان می‌راند. همۀ قوی‌بُنیِگانِ زمین غذا خورده، سَجده خواهند کرد؛ و آنان که به خاک فرو می‌روند، جملگی در حضورش زانو خواهند زد، حتی آن که نمی‌تواند خویشتن را زنده نگاه دارد. آیندگان در خدمت او خواهند بود؛ و به نسلهای بعدی دربارۀ خداوندگار خبر خواهند داد. و آنان به قومی که در آستانۀ تولدند عدالت او را اعلام خواهند کرد، و خواهند گفت که او این را کرده است.

رومیان ۴‏:‏۱۳ تا آخر

از راه شریعت نبود که به ابراهیم و نسل او وعده داده شد که وارث جهان خواهند شد، بلکه از راه آن پارسایی که بر پایۀ ایمان است. زیرا اگر آنان که به نظام شریعت تعلق دارند وارث باشند، ایمان بی‌ارزش می‌شود و وعده باطل. زیرا شریعت به غضب می‌انجامد؛ امّا جایی که شریعت نیست، تجاوز از شریعت هم نیست. از همین رو، وعده بر ایمان مبتنی است تا بر پایۀ فیض باشد و تحقق آن برای تمامی نسل ابراهیم تضمین شود، یعنی نه تنها برای آنان که به نظام شریعت تعلق دارند، بلکه برای کسانی نیز که پیروِ ایمانِ ابراهیم‌اند، که پدر همۀ ماست. چنانکه نوشته شده است: «تو را پدر قومهای بسیار گردانیده‌ام.» و در نظر خدا چنین نیز هست، خدایی که ابراهیم به او ایمان آورد، او که مردگان را زنده می‌کند و نیستیها را به هستی فرا می‌خواند. با اینکه هیچ جایی برای امید نبود، ابراهیم امیدوارانه ایمان آورد تا پدر قومهای بسیار گردد، چنانکه به او گفته شده بود که «نسل تو چنین خواهد بود.» او در ایمان خود سست نشد، آنگاه که بر بدن مردۀ خویش نظر کرد، زیرا حدود صد سال داشت و رَحِم سارا نیز مرده بود. امّا او به وعدۀ خدا از بی‌ایمانی شک نکرد، بلکه در ایمانْ استوار شده، خدا را تجلیل نمود. به همین سبب، «برای او پارسایی شمرده شد.» او یقین داشت که خدا قادر است به وعدۀ خود وفا کند. بلکه در حق ما نیز، تا برای ما نیز شمرده شود، ما که ایمان داریم به او که خداوندمان عیسی را از مردگان برخیزانید. و این عبارتِ «برای او شمرده شد»، تنها در حق او نوشته نشد او به خاطر گناهان ما تسلیم مرگ گردید و به جهت پارسا شمرده شدنِ ما، از مردگان برخیزانیده شد.

پیدایش ۱۷‏:‏۱‏-‏۷، ۱۵، ۱۶

چون اَبرام نود و نه ساله بود، خداوند بر او ظاهر شد و فرمود: «من هستم خدای قادر مطلق ؛ پیش روی من گام بردار و کامل باش. عهد خویش را میان خود و تو خواهم بست و تو را بسیار بسیار کثیر خواهم گردانید.» آنگاه اَبرام به روی درافتاد و خدا به او فرمود: «و اما من! این است عهد من با تو: تو پدر قومهای بسیار خواهی بود. نام تو از این پس دیگر اَبرام خوانده نخواهد شد، بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود، زیرا که تو را پدر قومهای بسیار گردانیده‌ام. تو را بسیار بسیار بارور خواهم ساخت؛ از تو قومها پدید خواهم آورد، و پادشاهان از تو به وجود خواهند آمد. عهد خویش را میان خود و تو، و نسل تو، پس از تو، استوار خواهم ساخت تا نسل اندر نسل عهد جاودانی باشد؛ تا تو را و پس از تو، نسل تو را، خدا باشم.
و نیز خدا به ابراهیم فرمود: «و اما همسرت سارای! دیگر نام او را سارای مخوان؛ بلکه نام او سارا خواهد بود. من او را برکت خواهم داد، و نیز پسری از او به تو خواهم بخشید. من او را برکت خواهم داد و از او قومها به وجود خواهم آورد؛ پادشاهان قومها از او پدید خواهند آمد.»

مطالب جدید

دیدگاه شما در مورد این مطلب:
این دیدگاه به‌طور خصوصی برای ما فرستاده می‌شود. بنابراین، مشخصات شما «کاملاً» محفوظ است.