تا اینجا پولس گروهی را بهعنوان همکار با خود داشت، اما گسترۀ فعالیت بشارتی، او را با مشکلی روبهرو کرده بود: یعنی کنترل کیفی. پریسکیلا و آکیلا باید آپولس را که بسیار مشتاق، باسواد و واعظی سخنور بود، تعلیم میدادند. نام این مرد اسرارآمیز را بعدها در ماجرای تفرقۀ کلیسای قرنتس هم میبینیم. (۱قرنتیان ۱:۱۲)
خدمت تعلیمی مستحکم و استوار نیازمند دانش و گفتگوی صادقانه است. اما مهارت سخنوری صِرف، برای این کار کافی نیست.
زمانی مراسم ختمی را برگزار کردم که در آن، نخستین سخنران آنقدر فصیح بود که اعتمادبهنَفْس سخنرانان بعدی را از بین برد. هیچکدام از آنها نتوانستند مانند او سخنرانی کنند. اما صحبتهای این گروه است که از خاطرم نمیرود، چون با سادگی صحبت میکردند و به متوفی نیز خیلی نزدیکتر بودند.
ما معمولاً هنگام گوشسپردن به واعظان، به چیزی غیر از کلمات یا مهارت ارائۀ آنان توجه میکنیم: به نبض ایمان. اما این ایمان باید آگاه و مطلع بوده و سابقهای در مطالعه و تعمق وسیع و مداوم داشته باشد.
در سال ۱۷۶۰، جان وسلی در نامهای به یک شبان نوشت: «چه دوست داشته باشی چه نداشته باشی، هر روز مطالعه و دعا کن. این برای زندگیات لازم است: هیچ راه دیگری هم وجود ندارد؛ وگرنه تا پایان عمرت، واعظی پیشپاافتاده و سطحی باقی خواهی ماند.»
این مسئله تنها برای واعظان نیست، بلکه برای ما نیز اهمیت دارد. هر فرد مسیحی که به آموختن ادامه ندهد، یا در ایمان خود درجا میزند یا عقبگرد میکند.