ویکرد پولس در کنیسۀ قرنتس مجادلهآمیز است. او بعد از ترک پُرسروصدای آنجا، به خانۀ کنار کنیسه نقل مکان کرد. بدون شک بسیاری از یهودیان آن شهر از ایمانآوردن کریسپوس، رئیس کنیسه خشمگین شدند. پس جای تعجب نیست که پولس به دلگرمی آن رؤیای شبانه نیاز داشت: «زیرا من با تو هستم و هیچکس دست خود را بر تو دراز نخواهد کرد تا گزندی به تو برساند.»
در ظاهر امر، رویکرد پولس بیشتر متعصبانه و خشک بهنظر میرسد تا روشی که امروزه در گفتگوهای بین ادیان در پیش گرفته میشود و بنا را بر شنیدن محترمانۀ دیدگاههای یکدیگر میگذارد. اما باید بدانیم که پولس خود، یک یهودی بود- واقعیتی که گالیو، والی اخائیه نیز به آن توجه و تأکید داشت. پس با وجود آنکه این بحث داغ بود، اما بیشتر از آنکه گفتگویی بین ادیان باشد، گفتمانی دروندینی بود.
به همین ترتیب، بسیاری از تندترین اختلافات مابین ایمانداران پیش میآیند. دفاع از نظرات مخالف در داخل بستری «خانوادگی»، امروزه هم مثل هر دوران دیگری در تاریخ، مشکل است. هنگام روبهروشدن با مخالفت، سادهترین کار سنگرگرفتن یا پارسانمایی است. اگر بخواهیم نسبت به جهان اطراف، باز و جوابگو باشیم، به انضباط در دعای هر روزه و تمرین دائمی تعمق در خود نیاز خواهیم داشت.
در دورههای سختی، زمانی که در مورد حقیقت صحبت میکنیم، ما هم مثل پولس به این اطمینان و دلگرمی نیاز داریم که خدا همراه ماست. اما بهخاطر حقیقت هم که شده، باید اول بنشینیم و گوش بسپاریم: تا کلام خدا را در اعماق سکوت دریافت کنیم. تنها پس از آن است که اجازه داریم صحبت کنیم.